..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..
..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

منابع طبیعی-بیابان زدایی-محیط زیست

اکوتوریسم و توسعه پایدار، مفاهیم و ارتباط آنها

اکوتوریسم عبارت است از مسافرت مسئولانه و هدفمند در طبیعت، به نحوی که از محیط، حفاظت شود و به رفاه مردم بومی خدشه وارد نیاید. اکوتوریسم هر نوع توریسمی را که با طبیعت مرتبط می شود دربر می گیرد. در اکوتوریسم انگیزه اصلی مسافرت، جذابیت های طبیعی یک منطقه، شامل ویژگی های فیزیکی و فرهنگ بومی است و توریست پس از مشاهده جذابیت ها، بدون اینکه خللی در آنها وارد آورد یا آن ها را تخریب کند، محل را ترک می کند. در واقع توریسم طبیعت گرا نوعی از توریسم است که بر طبیعت اثر مخرب نگذارد، به حفظ انواع جانوران و گیاهان کمک کند و مستقیم و غیر مستقیم به حفظ طبیعت مدد رساند. اکوتوریسم، گردشگری مسئولانه و پایدار است و بدین سبب نیاز به حفاظت منابع ملی، اعم از زنده و بی جان، دارد؛ تسریع توسعه غمخوارانه و مناسب و آنچه به اهداف توسعه عدالت اجتماعی و افزایش کیفیت زندگی و ثبات، به ویژه برای جوامعی که در مجاورت مناطق حفاظت شده زندگی می کنند، کمک می کند، در مقوله اکوتوریسم قابل تعریف است.


با توسعه ارتباطات بشری در قرون اخیر و افزایش دانش عمومی در سطح جهان، جهانگردی از امری فطری و محدود، به صنعتی غول آسا و فراگیر بدل شده و بر اساس آمار سازمان جهانی جهانگردی (WTO) در حال حاضر دومین صنعت پول ساز جهان است و انتظار می‌رود که در قرن حاضر به اولین آنها تبدیل شود. به گفته آقای "کبالوس" ( رئیس اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت (IUCN) در اجلاس 1987) صنعت جهانگردی بزرگترین صنعت اجتماعی جهان است. برابر مطالعات انجام گرفته از سوی دانشگاه جرج واشنگتن آمریکا در سال 1990 حدود 440 میلیون جهانگرد و مسافر در نقاط مختلف جهان با صرف هزینه‌ای معادل با 257 میلیارد دلار به سفر پرداخته‌اند. بر اساس همین تحقیقات در بین گرایشهای مختلف موجود در سفرهای جهانگردی بیشترین سطح رشد به سفرهای زیست محیطی یا "سافاری" اختصاص یافته است.


جهانگردی می‌تواند به مثابه منبعی از برکات اقتصادی و اجتماعی از قبیل اکتساب ارز خارجی برای اقتصاد کشورهای در حال توسعه باشد. مطابق آمار سال 1990 کشورهای در حال توسعه جهان از همین مجرا معادل 5/62 میلیارد دلار کسب نموده‌اند. اصلاح زیر ساختار کشورهای در حال توسعه مثل شبکه‌های حمل و نقل شهری و روستایی، ایجاد تسهیلات، خدمات تفریحی و رفاهی و در نتیجه اشتغال وسیع روستایی و ملی از دیگر برکات جهانگردی در کشورهای رو به رشد تلقی می‌گردند. اما همین برکات و منافع زمانی که جهانگردی را در مفهوم پایدار آن یعنی به صورت جهانگردی پایدار (Sustainable Tourism) نبینیم، به مصائبی بزرگ بدل خواهد شد و همچون سایر داد و ستدهای اقتصادی مبتنی بر استفاده مستقیم و فروش غیر تبدیلی منابع ملی، زیانی عظیم را متوجه حیات و آینده ملل خواهد نمود، هر چند که به ظاهر درآمدهای کلانی را نیز متوجه افراد خاص یا کشورهای خاص نماید.


اگر استفاده از منابع به قیمت نابودی و انقراض آنها باشد، طبیعی است که توسعه، پایدار نخواهد ماند. از طرفی رشد فزاینده جمعیت‌های بشری در کره خاکی و نیاز روز افزون آنها، بهره‌برداری از منابع زمینی را ناگزیر می‌سازد و بدون دست زدن به این منابع جهت استخراج و استحصال، زندگی و پیشرفت و توسعه امکان پذیر نخواهد گردید. لذا گفته می‌شود بهره‌برداری بهینه، منطقی و معقول از منابع به نحوی که فرصت تجدید آن داده شود تا موجودی حفظ و تضمین گردد و این توسعه پایدار خواهد بود.


همانطوری که در توسعه پایدار(Sustainable development، که توسعه‌ای ممدوح است که ضمن بهترین بهره‌برداری از منافع موجود برای منافع نسل حاضر، این منابع را به صورتی مستمر جهت استفاده نسلهای بعدی نیز حفظ نماید، در مفهوم توریسم پایدار نیز روشی مقبول و ممدوح است که ضمن برطرف ساختن نیازهای تفرجی و تفریحی جهانگردان کنونی جهان این حقیقت را در نظر داشته باشد که مناطق مورد بازدید جهانگردان فعلی متعلق به نسلهای آینده نیز می‌باشد و بایستی ضمن استفاده صحیح از آن، چنان آن را حفظ نمود که فرزندان ما نیز بتوانند این گوهرهای گرانبها را لمس نمایند. گزارشهای ارایه شده بوسیله ارگانهای مسئول جهانی همچون بانک جهانی، برنامه محیط زیست، سازمان ملل و سازمان جهانی گردشگری نشان می‌دهد که در حال حاضر این صنعت از مهمترین شاخه‌های در هم تنیده اقتصاد جهانی بوده و در چرخش مالی جهانی نقش اساسی ایفا می‌نماید. همین بررسی‌ها نشان می‌هد که در چهل سال گذشته تعداد بازدید کنندگانی که با هدف گردشگری به مسافرت پرداخته‌اند، از حدود 25 میلیون نفر به بیش از 450 میلیون نفر افزایش یافته و بر اساس پیش بینی‌های انجام شده در سالهای اولیه قرن حاضر این تعداد تا 500 میلیون نفر افزایش خواهد یافت.


بررسی نقش این صنعت در کشورهای مختلف آسیا و اروپا که در اکثر موارد جاذبه های موجود و آتی آنها فراتر از آنچه که در ایران می‌توان بوجود آورد و یا معرفی نمود، نیز نمی‌باشد خود روشنگر این مطلب می‌باشد که در صورت وجود نگرش، برنامه و راهکارهای اساسی در راستای تحول شرایط حاکم بر مجموعه عوامل دست اندر کار در ایران و به تبع آن در نواحی متنوع اقلیمی، فرهنگی، قومی و تاریخی آن می‌توان جایگاه واقعی خود را در شبکه جهانی این صنعت بازیافته و بدون وارد آوردن تنشهای مخرب بر محیط پیرامونی، منابع مالی کشور را به صورتی مؤثر تنوع بخشید.


از سوی دیگر باید توجه نمود که فرایندهای متنوع گردشگری همراه با اثرات مثبت، چنانچه به صورت یک مجموعه همه جانبه و پویا مورد توجه قرار نگیرد می‌تواند در میان مدت موجب بروز اثرات منفی در تمام وجوه اجتماعی و فرهنگی و نیز جنبه‌های متفاوت زیست محیطی گردد.


تالابهای لرستان؛ نامرئی در مونترو !

در حالی به چهل سالگی رامسر نزدیک می شویم که تالابهای ایران هنوز هم در وضعیت نچندان مطلوبی به سرمی برند. سدسازی های بی حد و مرز، کنارگذرهای آنچنانی، میان گذرهای کارشناسانه و توسعه کشاورزی به هر قیمت و ...همنشین های چند سال اخیر تالابهای ایران می باشند.

در آستانه این جشن برای شادگان، انزلی، بختگان و پریشان چه کرده اید؟چگونه باور کنیم که امسال قرار پنج تالاب اقماری از فهرست تالابهای در معرض تغییرات شدید اکولوژیک خارج شوند. برای نجات مجموعه تالاب انزلی چه کرده اید؟ برای شادگان، خورالامیه و خورموسی چه طور؟ از نیریز و کمیجان و هامون صابری و هامون هیرمند چه خبر؟در جشن ۴۰ سالگی رامسر از کدام تالابمان دفاع کنیم؟از بختگان و پریشان یا انزلی و هامون،به راستی از کدامشان تعریف کنیم؟خواستم از تالاب های استانم بگویم؛ از گری بلمک، گری جمجمه، تکانه، لفانه، کبود، زردانه و بیشه دالان...

از بیشه دالان بروجرد که دیگر چیزی باقی نماده و اینک مزرعه ای است نمونه برای خودش.گری بلمک که قربانی زیاده خواهی های عده ای شده است و به قول مدیر کل محیط زیست لرستان در حال حاضر توسط یکی از نهادهای مسئول میلیاردها تومان هزینه انجام شده و این تالاب زهکشی شده است !

اینک آب تالاب گری بلمک با صرف هزینه های بسیار ! توسط یک کانال به طول دو کیلومتر به رودخانه تخلیه می شود تا با خشک شدن این تالاب زمینه توسعه اراضی کشاورزی در این منطقه را فراهم کنند. گر چه تالاب های لرستان وارد شده در فهرست رامسر نیستند اما به دلیل تحمیل تغییرات شدید اکولوژیکی می توان گفت یکی از مونتروهای محیط زیست ایران اند !

اگر امروز تالابهای یازده گانه پلدختر در فهرست یکی از مناطق چهارگانه ایران ثبت شده بود اینک پرندگان مهاجر، پریشان تالاب های ارزشمند لرستان نبودند. تمامی فعالان محیط زیست لرستان چشم به آینده ای دوخته اند که شاید این تالابهای ارزشمند حراست و حفاظت بیشتری را به خودشان ببینند.این در حالی است خبر فرود پرندگان مهاجر به تالابهای پلدختر کمی امیدوارمان کرده و شوق احیای این زیستگاههای گرانمایه را در دلمان زنده کردنگه داشته است.


آلودگی صوتی

جام جم : گوش‌ها هم لکنت می‌گیرند لودگی صوتی یکی از انواع آلودگی‌های زیست‌محیطی است که سلامت و بقای موجودات زنده را تهدید می‌کند و به مخاطره می‌افکند. میزان عوارض جسمی و روحی این نوع آلودگی بر انسان بویژه در محیط شهری به اندازه‌ای است که برای آن، استانداردهای فنی و بین‌المللی تعیین شده است و دولت‌ها و متولیان شهری اصولا به رعایت آنها ملزم هستند. در شهری نظیر تهران میزان این آلودگی فراتر از حدمجاز است و طبق بررسی‌های فنی پراکنده، برخی نقاط در مرحله بحرانی و خطرناک به سر می‌برند. نکته مهمی که اغلب کارشناسان درباره افزایش میزان آلودگی صوتی شهر تهران به آن اشاره دارند، نداشتن راهبردی جامع در سطوح مختلف مدیریتی و فنی برای کاهش آن در گذشته و حال حاضر است. احتمالا عادت کردن گوش مردم و مسوولان به این نوع آلودگی و دشواری‌های مقابله با آن دلیل این جدی نگرفتن و بی‌توجهی مزمن است؛ اما براستی مگر می‌توان این معضل جدی و آلودگی پرعارضه را که روش‌های کاهش آن امروز به یکی از شاخصه‌های ایمنی و سلامت شهرها تبدیل شده است، بدین آسانی نادیده گرفت و درباره‌اش بی‌اعتنا بود؟


 ر حقیقت هزینه‌های سنگین و جبران‌ناپذیر آلودگی صوتی در حوزه‌های اقتصادی، اجتماعی، رفاهی، بهداشتی و درمانی و ... نادیده انگاشتن آن را در بلندمدت به آسیبی جدی برای شهروندان مبدل می‌کند که باید بالاخره برایش چاره‌ای اندیشید. در این باره پیش از هر کار لازم است هزینه‌های یک واحد‌ آلودگی صوتی در محیط شهری تعیین شود تا شاید هشدار و انگیزه‌ای برای شروع اقدامات عملی و ملموس برای مقابله با آن باشد.

 ر این نوشتار به ماهیت‌شناسی آلودگی صوتی، علل، عوارض، تبعات پر دامنه آن بر سلامت جامعه شهری و ارائه راهکارهای احتمالی در این حوزه پرداخته‌ایم.
 لودگی صوتی در محیط شهری به این صورت تعریف می‌شود: صدایی ناخواسته با مدت زمان، شدت یا کیفیتی که به انسان آسیب جسمی و روحی وارد می‌کند. این نوع‌‌ آلودگی در محیط کارگاه‌ها و شهرک‌های صنعتی بیشتر به گوش می‌رسد، اما هر گوشه و کناری از شهرهای امروزی به دلیل عواملی نظیر ترافیک، ساخت و ساز، انواع و اقسام صداهای مکانیکی و الکتریکی، منابع انسانی و ... از این آسیب در امان نیستند به طوری که سازمان بهداشت جهانی (WHO) آلودگی صوتی را به دلیل کثرت منابع (ترافیک، صنعت، محل کار و همجواری)‌ خطری جدی برای سلامت شهروندان معرفی کرده است. شدت صوت با واحدی به نام دسی‌بل و دربازه صفر تا 130 اندازه‌گیری می‌شود که آستانه شنوایی و کری برای انسان است. تاثیر صدا بر سلامت انسان به عواملی نظیر شدت، نوع، نزدیکی به منبع، مداومت، وضعیت، موقعیت و البته حساسیت فرد در مقابل آن بستگی دارد و با این توضیح شدت صوت تنها یکی از پارامترهای مهم در اندازه‌گیری و سنجش میزان آلودگی محسوب می‌شود. قرار گرفتن در معرض صدایی با شدت 85دسی‌بل که در حد یک ترافیک سنگین است به گوش انسان صدمه جدی وارد می‌کند و قرارگیری بیش از 2 دقیقه در معرض صدایی با شدت 109 دسی‌بل ممکن است به کری موقتی انسان منجر شود. تاثیر آلودگی صوتی بر سلامت گوش انسان غالبا تدریجی است و پیرگوشی و آسیب‌های دستگاه شنوایی همزمان با بالا رفتن سن در محیط‌های شهری از این نوع آلودگی ناشی می‌شود. صحبت‌های معمولی 30 تا 50 دسی‌بل و ترافیک سبک 30 تا 55 دسی‌بل شدت صوت ایجاد می‌کند و ناگفته نماند هر 10 دسی‌بل افزایش شدت صوت برابر با افزایش 10 برابری صدایی است که به گوش انسان می‌‌رسد.

 منابع آلودگی صوتی در شهرها

منابع آلودگی صوتی بسیار متنوع هستند و در شهرها می‌توان آنها را به 2 دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد. منابع خارجی صدای محیط کار، مکان‌های خاص نظیر مجاورت فرودگاه‌ها، صدای بوق خودرو، ضبط یا رادیوی وسایل نقلیه، ترمز ناگهانی، تصادفات، صدای اگزوزها، اورژانس، آژیرهای خطر، دزدگیر، ساخت و ساز، ماشین آلات صنعتی، خودروهای باری و ... را شامل می‌شود و منابع داخلی آلودگی صوتی بسته به نوع زندگی و رفتارهای افراد عواملی همچون صدای تلویزیون، رادیو، جاروبرقی، وسایل برقی نظیر مخلوط‌کن و چرخ گوشت، سیستم‌های تهویه و... را دربرمی‌گیرد. علاوه بر آن صداهای ناگهانی و بلند که از منابع انسانی ناشی می‌شود، نوعی آلودگی صوتی محسوب می‌گردد که گاهی زیان آن از سایر منابع شهری بیشتر است. در تهران خودروها منبع اصلی و عمومی آلودگی صوتی هستند که در کنار مسائلی نظیر حجم بالای ترافیک ساکن، عدم تفکیک کاربری‌ها، تردد خودروهای باری، رعایت نکردن الگوهای مناسب رانندگی، وجود کارگاه‌های صنعتی پراکنده، تردد خودروهای فرسوده، و موتورسیکلت‌ها وجود فرودگاه‌ و راه‌آهن وضعیت را در بیشتر نقاط بحرانی کرده و از حد استانداردهای جهانی فراتر می‌برد. به‌طوری که کارشناسان داخلی معتقدند این شهر رتبه اول را در ایران به خود اختصاص می‌دهد و احتمالا یکی از آلوده‌ترین شهرهای دنیا در حوزه آلودگی صوتی محسوب می‌شود.

 عوارض و آسیب‌های شنوایی

 یتم امواج مغزی شهروندان تهرانی تند‌تر از حد معمول است تعجب نکنید. با وجود انواع گسترده آلودگی صوتی در تهران این ادعایی است که باید صحت آن را دریافته‌های علم پزشکی جستجو کرد. تحقیقات روی امواج مغزی انسان نشان می‌دهد. پس از قرار گرفتن در معرض یک صدای شدید، ریتم امواج مغزی تا 5 دقیقه تند‌تر نوسان می‌کند. دکتر مهدی مشهدی، متخصص شنوایی نیز فهرست بلند بالایی از عوارض جسمی و روحی آلودگی صوتی در اختیارمان می‌گذارد و در این‌باره توضیح می‌دهد. آلودگی صوتی قدرت شنوایی را بتدریج و به‌طور غیر محسوس کاهش می‌دهد و ابتدا بخش‌هایی که وظیفه انتقال اصوات بلند را در گوش به عهده دارند ضعیف می‌شوند و از میان می‌روند. قرار گرفتن دائمی در معرض اصوات بلند عارضه زنگ زدن، وزوز و سوت کشیدن گوش را به همراه دارد و از دست دادن قدرت شنوایی بر اثر آلودگی صوتی برخلاف عوارض کهولت بر شنوایی انسانی قابل درمان نیست و حداقل بازگشت به حال عادی غیر ممکن است، چون در این عارضه سلول‌های حلزونی گوش داخلی تخریب می‌شود. سردرد، خستگی، افزایش فشار خون، تحریک‌پذیری و زود‌رنجی، ضعف سیستم ایمنی بدن، سوء هاضمه و مشکلات گوارشی، آسیب‌پذیری در مقابل بیماری‌های ویروسی و عفونی و ... دیگر عوارض آلودگی صوتی هستند که در شهرهای شلوغ و صنعتی با شدت و ضعف نسبی رخ می‌دهند.

وی کاهش قدرت یادگیری در کودکان، سقط جنین، کاهش وزن نوزاد در بدو تولد، عصبانیت‌های مقطعی، اختلال در مکالمه، بیخوابی، تشدید یا ایجاد بیماری‌های روانی، کاهش بازده فکری و جسمی، رنگ پریدگی، کاهش درجه حرارت بدن، انقباضات عضلانی و عروقی، استرس، بیماری‌های قلبی و عصبی، ام.اس و افسردگی را جزو عوارضی معرفی می‌کند که نقش آلودگی صوتی در بروز آنها اثبات شده است و در ادامه می‌افزاید: آلودگی صوتی یک مولد اساسی بیماری‌های عمومی و عضوی در انسان محسوب می‌شود و متاسفانه در جامعه شهری ما تنها در مرحله عارضه و معلول با این پدیده مقابله می‌گردد. علاوه بر آن، آرامش صوتی یکی از نیازهای روانی شهروندان است که عدم برخورداری از آن کیفیت زندگی و سکونت در شهرها را کاهش می‌دهد و عارضه‌های رفتاری و اجتماعی غیر مستقیم می‌آفریند.

ریشه مشکل کجاست؟

آمارها نشان می‌دهد بیش از 540 نقطه تهران با مشکل آلودگی صوتی شدید مواجهند و 5 منطقه 6،7،9،11،12 خارج استاندارد هستند. میدان‌های توحید، انقلاب و آزادی در میان دیگر میدان‌های شهر از این نظر رکورد دارند و مناطق مرکزی و جنوبی تهران بیشترین میزان آلودگی صوتی را به خود اختصاص داده‌اند. وجود فرودگاه‌ها، ریل‌ راه‌آهن و مترو سطح گذر در مناطق جنوبی وضعیت را حادتر می‌کند و ساکنان مجاور این مکان‌های پرسروصدا را در معرض آسیب‌های صوتی جدی قرار می‌دهد. آلودگی صوتی در بزرگراه‌های تهران حدود 75 دسی بل است که 20دسی‌بل از استانداردهای بین‌المللی بیشتر است و در خیابان‌های شهر این تجاوز از استاندارد به 30دسی‌بل هم می‌رسد. با این وضعیت خودروها و موتور سیکلت‌ها متهمان اصلی آلودگی صوتی تهران هستند. خودروهای فرسوده نیز جایگاه ویژه‌ای در ایجاد این نوع آلودگی دارند که متاسفانه مدام بر تعداد آنها افزوده می‌شود و روند جایگزینی آنها به تاخیر می‌افتد. خودروی پیکان با 81 دسی‌بل آلودگی صوتی سهم خودروها را در این حوزه افزایش می‌دهد و موتور سیکلت‌ها که 25 درصد بار حمل و نقل شهری را به عهده دارند با حداکثر 90 دسی‌بل در حالت عادی بدون اگزوز ویژه! ‌ مقام دوم را به خود اختصاص داده‌اند. موضوع دیگری که درباره تهران وجود دارد اختلاف میزان آلودگی صوتی در روز و شب است. طبق استاندارد 50 و 35 دسی بل برای روز و شب شهرها باید میزان اختلاف حداقل 10 دسی‌بل باشد، در حالی که در تهران این اختلاف روزانه و شبانه حدود 4 تا 5 دسی‌بل است. درحقیقت وضعیت آلودگی صوتی در شب‌های تهران بدتر از روزهای آن است و علت را باید در روند ساخت و ساز، عبور خودروهای باری و مکانیسم حمل زباله شهری جستجو کرد؛ البته در حاشیه اتوبان‌ها باید نارسایی‌های فرهنگ رانندگی و مسائلی نظیر بوق زدن پی در پی، تیک‌آف کشیدن، سرعت گرفتن و ترمزهای ناگهانی خودروها را به این منابع آلودگی شبانه اضافه کرد. صدای ناهنجار دزدگیر خودروها را هم باید جزو آلودگی‌های صوتی دردسرساز هنگام شب محسوب کرد که گاهی با برخی نارسایی‌های فرهنگی و رفتاری پیوند می‌خورد یا اصولا از آن ریشه می‌گیرد. گویا برخی افراد علاقه‌ دارند حساسیت دزدگیر خودرویشان را آنقدر بالا تنظیم کنند که حتی عبور گربه‌ای از فاصله یک متری صدای آن را در آورد و همه همسایه‌ها را لب پنجره بکشاند و... . اغلب ساکنان تهرانی حداقل در مقاطعی این نوع آلودگی‌های صوتی شبانه و مزاحمت‌های دردسرساز را تجربه کرده‌اند و به قول یکی از ساکنان شمال شهر تهران: «شب‌ها با صدای دزدگیر خودروهای اهالی به خواب می‌رویم و صبح‌ با صدای ساخت و ساز و داد و هوار کارگران ساختمانی از خواب بیدار می‌شویم. ساخت و ساز همزمان 3 آپارتمان در یک کوچه، عبور خودروهای باری سنگین و تخلیه مصالح و تیرآهن خواب و آرامش را از چشم همسایگان ربوده است.»

آلوده نشوید!

مقابله با آلودگی‌ صوتی و کاهش عوارض آن در محیط‌های شهری پیش از هر اقدامی نیازمند توجه جدی و ایجاد انگیزه‌های عملی است. نهادهای اجرایی بالادستی و متولیان شهری باید با آسیب‌های این نوع آلودگی زیست محیطی و هزینه‌های سنگین و اجتناب‌ناپذیر آن آشنا شوند و ضرورت مقابله با آن را بپذیرند. رفع آلودگی‌های صوتی هزینه‌ای گزاف دارد و بیشتر با مشکلات حقوقی، فرهنگی، فنی، اجتماعی و حتی سیاسی همراه است که مانع عزم همگانی و برنامه‌ریزی جامع و منسجم برای آن می‌شود. در کشور ما تا به حال چندین بار استانداردهای آلودگی صوتی تعریف شده و جنبه قانونی و حقوقی نیز یافته است، اما عملی نمی‌شود. در این باره به نظر می‌رسد معضل آلودگی صوتی در میان انبوه مشکلات و نارسایی‌های شهری و اجتماعی که در کانون تبلیغات رسانه‌ای قرار دارند، پنهان شده و به قول معروف، آنقدر صنم داریم که یاسمن در آن گم است!

رفع آلودگی صوتی امروزه یکی از اولویت اصلی مدیریت مدرن شهری محسوب می‌شود و تمجید استانداردهای الزام‌آور قانونی و حقوقی برای آن در سطوح منطقه‌ای، ملی و بین‌المللی رواج بسیار دارد. برای مثال، استانداردهای اتحادیه اروپایی تهیه نقشه‌های صوتی را برای مناطق و کاربری‌های مختلف شهری و صنعتی کشورهای عضو الزامی می‌کند و بالطبع این نقشه‌ها فقط برای موجود بودن تهیه و تدوین نمی‌شوند. نقشه‌های صوتی گام اول هستند و تعیین می‌کنند چه مقدار آلودگی صوتی داریم و قرار است از کجا به کجا برسیم تا راهکارهای مقابله با آن شکل بگیرد. ضعف‌های اطلاعاتی در جوامع شهری ما در این باره به اندازه‌ای جدی است که کارشناسان تنها حدس می‌زنند آلودگی صوتی در مناطق مسکونی،‌تجاری، صنعتی، مسکونی صنعتی و مسکونی تجاری تهران بیش از استانداردهای فنی و بین‌المللی باشد. این حدس و تخمین که با شدت و ضعف نسبی قرین واقعیت است، از تداخل بی‌قاعده کاربری‌های متضاد و متعارفی در تهران و عدم اجرای اقدامات گسترده برای مقابله با انواع آلودگی‌های صوتی ناشی می‌شود. کثرت منابع تولید آلودگی‌ صوتی در شهرها راهکارهای متعددی برای مقابله پیش رو می‌گذارد که هر کدام بخشی از آلودگی‌ها را از میان می‌برندو تنها اجرای آنها در برنامه‌ای جامع و هماهنگ نتیجه مطلوب را حاصل می‌کند. برخی از این راهکارها مقطعی و مستقیم هستند و برخی دیگر به برنامه‌های بلندمدت یا غیرمستقیم نظیر نظارت، کنترل، هدایت و فرهنگ‌سازی نیاز دارند.

رضا علیزاده، کارشناس ارشد مدیریت امور شهری براساس تحقیقی که در این باره انجام داده است مهم‌ترین روش‌های مقابله با آلودگی صوتی شهرها را در 2 دسته شرح می‌دهد: <یک دسته روش‌های کاهش آلودگی است که به جلوگیری از انتشار یا دریافت آلودگی‌های موجود و اجتناب‌ناپذیر اشاره دارد. ایجاد دیواره‌های صوتی در بزرگراه‌ها و معابر، عایق‌بندی دیوار واحدهای مسکونی و صنعتی، استفاده از مواد جاذب صوت در سازه‌های شهری و پنجره‌ها و درهای منازل، استفاده از شیشه‌های دوجداره در معماری ساختمان‌ها، رعایت فاصله قانونی مکان‌های مسکونی از منابع تولید آلودگی‌ صوتی نظیر معابر پرتردد، ایجاد موانع بتونی، شیشه‌ای، طبیعی یا فضای سبز در حاشیه منازل مسکونی یا بزرگراه‌ها و بخشی از این روش‌های کاهنده هستند. تحقیقات نشان می‌دهد نصب عایق‌های صوتی در بزرگراه‌ها یا ایجاد فضای سبز حجیم در حاشیه معابر یا منازل حداقل 10 دسی‌بل از میزان آلودگی‌های صوتی می‌کاهد. ایجاد تپه‌های کوچک سبز در حاشیه بزرگراه‌های پرتردد نیز که در این حوزه تنها اقدام شایع در معماری شهری ترافیکی ما محسوب می‌شود، روشی موثر و مطلوب است. وی دسته دیگر روش‌ها را ناظر بر پیشگیری از ایجاد آلودگی صوتی معرفی می‌کند و درباره آنها می‌افزاید: تولید وسایل نقلیه استاندارد و کم‌صدا، اعمال محدودیت در تردد خودروها و موتورسیکلت‌ها، اجباری شدن معاینه فنی وسایل تردد و رعایت استانداردهای فنی در این حوزه، محدودیت سرعت، استفاده از روکش‌های ویژه برای آسفالت خیابان‌ها و اتوبان‌ها و همچنین تایرهای کم‌صدا برای خودروها، ممنوعیت بوق زدن و اصلاح فرهنگ ترافیکی و نظارت بر تردد خودروهای باری در پیشگیری از ایجاد آلودگی صوتی در شهرها موثرند.

ناگفته پیداست این روش‌ها نیز مانند شیوه‌های قبلی اقدامات گسترده‌ای را شامل می‌شود که به بسترسازی مناسب در حوزه‌های فرهنگی، قانونی، حقوقی، قضایی و فنی نیاز دارد.

در پایان دوباره بر این نکته تاکید می‌شود که آلودگی صوتی معضلی جدی است که بی‌اعتنایی به آن نه‌تنها وضعیت را حادتر می‌کند، بلکه به تحمیل هزینه‌های مستقیم و جانبی بیشتری منجر می‌شود که ضرر آن در نهایت به آحاد جامعه بازمی‌گردد. مقابله با یک معضل اجتماعی هنگامی که ابعاد کوچک‌تری دارد به مراتب آسان‌تر و کم‌هزینه‌تر از زمانی است که دامنه آسیب‌های آن در شوون جمعی گسترده می‌شود و همه اعضا را درگیر می‌کند.
دیدگاه خود را بیان نمائید...
دیدگاه خود را بیان نمائید...
دیدگاه خود را بیان نمائید...

توده های جلبکی در خلیج فارس "سمی" هستند

پدیده نوظهوری موسوم به "توده جلبکی" که گونه ای از فیتوپلانکتون های دریایی است باعث تعطیلی کار صیادان استان هرمزگان در جنوب ایران شده است.

بعد از پدیده مرگ و میر دلفین ها که سال گذشته در منطقه خلیج فارس و دریای عمان اتفاق افتاد، امسال آفت دیگری آب های نیلگون خلیج فارس را به رنگ قرمز درآورده است.

دکتر اسماعیل کهرم، فعال محیط زیست در تهران در باره ظهور این پدیده به بخش فارسی بی بی سی گفت: "کشند سرخ، آن طور که بین جزیره قشم و بندرعباس امروزه به وفور رسیده است، وقتی ظاهر می شود که جلبک های آبزی درست مثل درخت گیلاس شکوفه می کنند".

"این جلبک ها موقع شکوفه کردن دارای فعل و انفعالات شیمیایی هستند که باعث می شود مواد سمی بسیار مهلکی را در داخل آب رها کنند. این مواد سمی باعث می شود که آب دریای منطقه بدبو شده و همچنین تعداد بیشماری ماهی مرده سطح آب را بپوشاند".

ساکنان مناطقی از قشم و بندرعباس در روزهای اخیر با قطعی آب روبرو بوده اند. آب جزایر ایرانی خلیج فارس معمولا توسط دستگاه های آب شیرین کن تهیه می شود.

یکی از ساکنان جزیره قشم می گوید: "در ماههای اخیر این جلبک ها وارد تجهیزات آب شیرین کن قشم شده و فیلتر آنها را پوشاند که در برخی موارد با قطعی آب روبرو بودیم".

سید محمد باقر نبوی، معاون دریایی سازمان حفاظت محیط زیست به رسانه های ایران گفته است که روش مقابله بیولوژیکی راهکار مناسبی برای مقابله با این بحران نیست، چرا که موجب از بین رفتن آب سنگ های مرجانی می شود.

حدود هشت درصد ذخایر آبسنگ های مرجانی جهان در منطقه خلیج فارس واقع شده و هرجا که آبسنگ های مرجانی باشد، تنوع آبزیان به شدت بالاست.

به گفته آقای نبوی یکی از راهکارها کنترل فاضلاب است. به واسطه فاضلاب ها مواد مغذی وارد دریاها می شوند، ترکیبات فسفر و ازت می توانند عامل مهمی در شکوفایی جلبک ها محسوب شود.

این مقام حفاظت از محیط زیست ایران همچنین گفته که اقدامات متعددی از جمله 14 مصوبه در کمیسیون زیربنایی دولت برای مقابله با پدیده جلبکی تصویب شده است.

مژگان جمشیدی روزنامه نگار در تهران به بخش فارسی بی بی سی گفت: "همه این ها در حد حرف است، با توجه به اینکه که پدیده فیتوپلانکتون ها می تواند در حد یک فاجعه ملی و منطقه ای باشد و می تواند در کل شیلات منطقه را نابود کند، هنوز اقدام موثر و جدی در این زمینه صورت نگرفته است".

خانم جمشیدی همچنین گفت: "در اجلاس اخیر کویت که به همین منظور تشکیل شده اعلام کرده اند که در چهار ماه اخیر در حدود 700 تن ماهی در سواحل امارات از بین رفته است، اما هنوز میزان تلفات آبزیان در سواحل جنوبی ایران رسما اعلام نشده است".

گردش طبیعی آب در خلیج فارس، رسوبات و تمام آلاینده ها را به طرف سواحل جنوبی می برد که بیشتر در انحصار عربستان سعودی و امارات است.

معاون دریایی سازمان محیط زیست گفته است که گسترش پدیده جلبکی ناشی از حرکت شناورها در منطقه نیست و آن را ناشی از توفان گنو در سال گذشته ذکر کرده است.

اما آقای کهرم نظر دیگری در این باره دارد و می گوید: "بنده این نظر را رد می کنم، به خاطر این که توفان گنو اگر این جلبک ها را به خلیج فارس کشانده باید مدت ها قبل شکوفه های آنها را مشاهده می کردیم."

وی افزود:"مسئله این است که کشتی هایی که عازم خلیج فارس هستند، مقدار زیادی آب را در مبدا خودشان وارد انبارها برای حفظ تعادل کشتی می کنند که وقتی به سواحل جنوبی خلیج فارس در ایران می رسند، آنها را بدون هیچ نظارتی داخل آب رها می کنند و هیچ سازمانی هم نیست که جلوی این عمل غیرقانونی کشتی ها را بگیرد".

مقامات سازمان حفاظت از محیط زیست ایران اذعان می دارند که پدیده توده جلبکی در سواحل شمالی مانند رشت، انزلی و گرگان هم دیده شده است. این پدیده می تواند به موجودات آبزی آسیب برساند و گونه هایی که تحرک کمتری دارند بیشتر در معرض آسیب قرار می گیرند.



bbc.com

اکوتوریسم (طبیعت گردی یا بوم گردی)+ دانلود آئین نامه طبیعت گردی

هیئت وزیران در جلسه مورخ 2/5/1384 بنا به پیشنهاد مشترک وزارت جهاد کشاورزی، سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری موضوع نامه شماره 4116-1/841 مورخ 21/4/1384 سازمان حفاظت محیط زیست و به استناد اصل یکصد و سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آیین نامه طبیعت گردی را به شرح زیر تصویب نمود:

ماده 1- منظور از طبیعت گردی (اکوتوریسم) عبارت است از برآوردن تمنیات و تمایلات خردمندانه و انسانی گردشگران طبیعت در محیطی طبیعی،‌ فرهنگی، آموزشی و غیر مصرفی و به صورت پایدار و در حد ظرفیت قابل تحمل با حداقل تأثیر منفی بر محیط طبیعی و فرهنگی تحت شرایط و ضوابطی که ضمن حفظ محیط زیست و فرهنگ بومی و ارزش‌های آن، امکان رشد اقتصادی و محلی را فراهم آورد.


دانلود آئین نامه طبیعت گردی مصوبه هیئت وزیران از این لینک


اختلاف نظر در باره وضعیت آلودگی هوا در تهران

آلودگی هوا
هوا در وضعیت هشدار است یا اضطرار؟

اختلاف نظر در باره وضعیت الودگی هوا در تهران ابهامها در باره دلیل تعطیل اعلام شدن چهارشنبه را افزایش داد.



حالی که مرکز هماهنگی اطلاع رسانی آلودگی هوا وضعیت هوای تهران در امروز چهارشنبه را "شرایط هشدار" اعلام کرده است، مدیر کل محیط زیست استان تهران در گفت و گو با خبرگزاری دولتی فارس گفت: هوای تهران در شرایط "اضطرار " قرار دارد. این در حالی است که دیروز مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوا (وابسته به شهرداری تهران) نیز رسیدن آلودگی هوای تهران به وضعیت " اضطرار " را تکذیب کرده و در گفت و گو با خبرنگار ما شرایط هوای تهران را در حد هشدار اعلام کرده بود. طبق قانون فقط در وضعیت اضطرار اقداماتی همچون تعطیلی مراکز آموزشی و دولتی انجام می شود.

این گزارش می افزاید بر اساس اطلاعات رسیده از ایستگاه‌های سنجش آلودگی هوای شهر تهران بر میزان غلظت آلاینده‌های مونوکسید کربن، ازن و دی‌اکسیدنیتروژن نسبت به روز گذشته در همین ساعت افزوده و از میزان غلظت آلاینده‌های دی‌اکسید‌گوگرد، ذرات معلق کمتر از دو و نیم میکرون و ذرات معلق کمتر از ده‌ میکرون کاسته شده است.
به این ترتیب میانگین غلظت آلاینده ذرات معلق کمتر از دو نیم میکرون فراتر از حد مجاز بوده و شاخص کیفیت هوا هم‌ اکنون در شرایط هشدار قرار دارد.
از سوی دیگر رسول‌علی اشرفی‌پور مدیر کل اداره محیط زیست استان تهران در گفت‌‌وگو با خبرگزاری فارس در پاسخ به این پرسش که آیا درست است در صورت تداوم پایداری و آلودگی هوا شنبه تعطیل است؟ تأکید کرد: این مسئله صحت ندارد.
وی تصریح کرد: در صورتی که شرایط اضطرار تداوم داشته باشد، کمیته اضطرار تشکیل جلسه می‌دهد و سپس در این زمینه تصمیم‌‌گیری می‌کنیم.
با توجه به افزایش تراکم ترافیک نسبت به روز چهارشنبه و احتمال تداوم فرونشینی هوا قاعدتا آلودگی هوا در روز شنبه افزونتر از چهارشنبه خواهد بود و باید دید که بعد از سه روز تعطیلی آیا دولت باز هم دستور تداوم تعطیلات را صادر می کند یا نه.

اتحاد جهانی برای دو برابر شدن جمعیت ببرها

مهمترین توافق نشست بین المللی برای نجات ببرها، اتخاذ یک برنامه منسجم برای دو برابر شدن جمعیت این گونه طی 12 سال آینده اعلام شد.


 این توافق که به امضای 14 کشور دارای ببر در نشست روسیه رسیده است از حمایت و همکاری سازمان های موثر بین المللی همچون برنامه محیط زیست سازمان ملل برخوردار خواهد بود.

جمعیت گونه ببر در قرن 20 صد هزار قلاده در دنیا گزارش شده است. ولی بر اساس گزارش‌های دیگر 370 هزار قلاده در کل دنیا تخمین زده شده است. با اجرای پروژه منطقه‌ای و زیرمنطقه‌ای و سرجمع در حدود 330 میلیون دلار بودجه توسط کشورهای دارای ببر، بانک جهانی، صندوق تسهیلات زیست محیطی و بخش خصوصی و تشکل‌های مردم‌نهاد مانند بنیاد حمایت از حیات وحش منابع لازم تأمین می‌شود تا طی 12 سال آینده که دوباره بر اساس تقویم مشرق زمین در سال ببر قرار می‌گیریم جمعیت ببر با اجرای تعهدات از سوی کشورها دو برابر افزایش یابد.


دیدگاه خود را بیان نمایید.....

اصرار سازمان محیط زیست بر جعل عنوان کاذب

کدام ببر مازندران؟
اصرار سازمان محیط زیست بر جعل عنوان کاذب

ایرن- در حالی که کارشناسان تاکید کرده اند از آخرین مشاهده ببر مازندران دست کم هفتاد سال می گذرد و از نظر ژنتیکی هرگز نمی توان ببر سیبری را همان ببر مازندران دانست، سازمان حفاظت محیط زیست کشور همچنان در قالب پروژه نامفهوم احیای ببر مازندران اصرار دارد ببر سیبری را که امکان ورود و رهاسازی محدود آن در ایران وجود دارد به عنوان ببر مازندران بنامد.

به گزارش خبرگزاری محیط زیست ایران گزارش رسمی اعلام شده از سوی سازمان حفاظت محیط زیست حکایت از آن دارد که در دیدار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با نخست‌وزیر روسیه، از جمله محورهای مذاکرات دو طرف، انتقال تجارب برای پرورش در طبیعت و رهاسازی "گونه‌‌های ببر مازندران و شیر ایرانی" محور اصلی نشست محمدی‌زاده با پوتین بوده است.
مذاکرات محمد‌جواد محمدی‌زاده رئیس سازمان حفاظت محیط زیست با پوتین نخست‌وزیر روسیه، در حاشیه نشست 14 کشور دارای ببر در جهان در روسیه برگزار شده است. در این نشست کشورهای ایران، هندوستان، کامبوج، ویتنام، تایلند، روسیه، بوتان، لائوس، بنگلادش، نپال، چین، جمهوری فدراتیو روسیه شرکت داشتند. سازمان حفاظت محیط زیست مدعی شده پوتین نخست‌وزیر روسیه در حضور سایر نخست‌وزیران حاضر از عملکرد و همکاری موثر سازمان محیط زیست ایران در زمینه احیای گونه منقرض شده پلنگ قفقاز و در اختیار گذاشتن نمونه‌هایی از این پلنگ توسط ایران به روسیه تشکر خود را تکرار کرد و تاکید کرد این همکاری‌های راهبردی در حفاظت از این گونه موثر است. مناسب است که سازمان حفاظت محیط زیست متن مذاکرات را در اختیار همگان قرار دهد تا مشخص شود آیا پوتین نیز دقیقا عنوان "ببر مازندران" را به کار برده است یا آنچه که واقعا در باره آن مذاکره شده مبادله ببر سیبری با پلنگ ایرانی بوده است.

منبع : خبرگزاری مستقل محیط زیست ایران

بهترین پدران دنیا در میان جانوران

مقدمه : در عالم طبیعت و در میان جانوران ، پدران نقش چندانی در خانواده و حمایت از زن و فرزند خود ندارند . در واقع غالب جانوران نر شوهران و پدرانی بی وفا ، بی

قید ، بی تعهد و بی عاطفه هستند . در نتیجه بعد از جفت گیری و باردار کردن زن خود و یا بارور نمودن تخمهای همسرانشان ، راهشان را می گیرند و بدنبال زندگی خودشان می روند و هیچ اعتنایی به سرنوشت جفت باردارشان یا تخمهای همسرشان و توله ها  یا جوجه هایی که فرزندانشان محسوب میشوند نمی کنند . اما در این میان ،جانوران نری هم هستند که در احساس تعهد و دلسوزی و حمایت از زن و فرزندشان اگر با احساس تر و با عاطفه تر از انسانها نباشند دست کمی هم از مردها و پدران ما ندارند . نشنال جیوگرافیک آمربکا اخیرا” در گزارشی تصویری بهترین جانوران نر و پدران عالم طبیعت را معرفی کرده است و من به شرح زیر ترجمه اش کردم

جغد شاخدار

 پرشمارترین نوع جغد در آمریکای شمالی و جنوبی جغد شاخدار بزرگ است ( که به دلیل پرهایی که به شکل شاخ بالای سرش دارد به این نام معروف شده است – مترجم ) . این جغد واقعا همسر و پدری سخت کوش بشمار می آید . این جغد نر هر سال در اواخر زمستان و وقتی که جفتش روی دو یا سه تخمی که گذاشته است می خوابد ،  زحمت  فراهم کردن غذا را برای خود و همسرش بر عهده می گیرد و هر روز با موشها و سنجابهایی که شکار کرده  است به لانه اش بر می گردد . وقتی که جوجه ها از تخم بیرون می آیند ،  زحمت و کوشش این جغد نر بیشتر میشود چرا که از آن به بعد باید نان آور خانواده ای عیالوار شود و علاوه بر  همسرش ، می بایست شکم دو یا سه جوجه شان را هم سیر کند

 فلامینگوی  بزرگ

فلامینگوی نر برای همسرش شوهری دوست داشتنی هست و برای جوجه هایش پدری دلسوز . این پرنده در گله ای از همنوعانش زندگی می کند که ممکن است  تعداد جمعیتشان به صدها هزار برسد اما همواره در عمرش تک همسر و وفادار به جفتش باقی می ماند .  فلامینگوی نر در ساختن لانه به همسرش کمک می کند و در گرم نگه داشتن تنها تخمی که گذاشته است او را یاری می دهد . بعد از آنکه جوجه شان از تخم بیرون آمد نیز پا به پای جفتش در مراقبت و بزرگ کردن آن سهیم میشود

 روباه سرخ

روباه سرخ پدری مسئول است که به توله هایش توجه بسیاری نشان می دهد  . او با بچه هایش بازی می کند و برای آنها و مادرشان غذا می آورد . بعد از سه ماه که بچه ها به حد کافی بزرگ شدند ، این پدر زحمتکش کار یافتن غذا را به خودشان واگذار می کند . اما او بچه هایش را گرسنه رها نمی کند بلکه غذای آنها را جایی در نزدیکی لانه شان پنهان می سازد تا فرزندانش آنها را به سادگی پیدا کنند . به این ترتیب یافتن غذا را نیز به آنها آموزش می دهد تا توله هایش بتوانند به تدریج  راه و رسم مستقل زندگی کردن را بیاموزند

 ریها ، شترمرغ آمریکایی

ریها یا شترمرغ آمریکایی پرنده ای بزرگ است که قادر به پرواز کردن نیست و در جنوب قارهء آمریکا زندگی می کند. این پرنده از خویشاوندان شترمرغ آفریقایی محسوب میشود . شترمرغ آمریکایی نر در زمان جفتگیری اش ظاهرا” پرنده ای عیاش و بی قید به نظر می رسد اما به سرعت تبدیل به پدری دلسوز میشود . او در فصل جفت گیری ممکن است تا پانزده همسر را برای خود برگزیند و پس از جفتگیری ، کار ساختن لانه ای  ای واحد را برای همسرانش را بر عهده می گیرد تا در آنها تخم بگذارند . شترمرغهای ماده پس از گذاشتن تخم هایشان ، لانه و تخم ها را رها می کنند و به سراغ شترمرغ نر دیگری می روند تا باز با او هم جفت گیری کنند و برایش تخم بگذارند . بعد از رفتن آنها ، شترمرغ نر روی تخمهایی که شترمرغهای ماده برایش گذاشته  و رها کرده اند ، می خوابد . تعداد این تخمها ممکن است بین ۲۵ تا ۵۰ عدد باشد . این پدر دلسوز برای مدت شش هفته بروی تخمها می خوابد ، غذای کمی میخورد و لانه و تخمهایش را به ندرت ترک می کند . شترمرغ  آمریکایی نر در این مدت به شدت از لانه اش دفاع می کند و حتی به شترمرغهای ماده هم اجازه نمی دهد که به تخمهایی که گذاشته اند نزیک شوند . بعد از آن ، نقش اصلی پرورش جوجه هایی که از تخم بیرون می آیند را نیز بر عهده می گیرد 

اسب دریایی

در میان آبزیان دنیا ، اسب دریایی نمونه ای نادر و پدری شگفت انگیز است . اسب آبی ماده پس از جفتگیری ، تخمهای بارور شدهء خودش را در کیسه ای که روی شکم اسب دریایی نر قرار دارد می ریزد . بعد از آن این پدر بچه ها هست که وظیفهء مراقبت و پرورش  نوزادان نارسش را بر عهده می گیرد . بچه ها بعد از آنکه به اندازهء کافی رشد کردند ، از کیسهء پدر خود بیرون می آیند و عملا” متولد میشوند . اسب دریایی نوعی آبزی است که در مناطق استوایی و سواحل دریاهای گرم جهان زندگی می کند

 پنگوئن امپراتور

نقش پنگوئنهای امپراتور در نگهداری و پرورش بچه ها  بر عکس نقش والدین در میان انسانهاست . به این ترتیب که وقتی پنگوئن امپراتور ماده در در فصل زمستان و اوج یخبندان قطب جنوب یک تخم می گذارد ، بی درنگ تخمش را رها می کند و برای یافتن غذا راهی دریا میشود . از آن پس این پنگوئن نر است که می بایست  تخم همسرش را گرم نگه دارد . پنگوئن امپراتور نر در واقع روی تخم همسرش می ایستد و با پرهای نرمی که روی پوستش است آن را می پوشاند و آنچنان بی تحرک می ماند که تو گویی غرق در افکارش شده است و به موضوعی عمیق می اندیشد . در طول این دو ماهی که پنگوئن نر روی تخم همسرش ایستاده است هیچ چیز نمی خورد و تبدیل به پدری فداکار و نمادی از مهربانی میشود . وقتی جوجه اش از تخم بیرون آمد ، این پدر دلسوز از غده ای که در سینه اش قرار دارد ، بچه اش را با ماده ای که شبیه به شیر است غذا می دهد. بعد از آن ،  مادر جوجه با شکمی سیر و انبانی پر از غذا از سوی دریا  به سراغ فرزندش می آید و پنگوئن پدر فرصتی می یابد تا بعد از دو ماه تحمل گرسنگی به دریا برود و غذایی میل کند

 شیر آفریقایی

چهره ای که از شیر نر در ذهن بسیاری  ساخته شده این است که این جانور همیشه در سایه ای آسوده دراز می کشد و منتظر می ماند تا همسرانش خودشان را به خطر بیندازند و شکاری  صید کنند تا او برخیزد و صرفا” آنرا میل کند . البته همه نیز باید کناری بروند تا شیر نر پیش از همه غذا را تناول کند آنچنان که گاه برای دیگران چیزی برای خوردن باقی نمی گذارد . اما این رفتار تا زمانی در شیر نر دیده میشود که خطری خانواده اش را تهدید نکرده باشد . در غیر اینصورت ناگهان شخصیتی پدرانه در وی پدیدار میشود . او در چنین مواقع سختی کار دفاع از حریم زندگی و آسایش همسران و فرزندانش – که گاه تعدادشان به بیست توله می رسد – را جانانه و فداکارانه بر عهده می گیرد

 گوریل  کمر نقره ای

گوریل کمر نقره ای نر در طبیعت  به عنوان پدری زحمتکش و دلسوز شناخته میشود . او به عنوان بزرگ خانواده ای که ممکن است تعدادشان به سی نفر هم برسند ، مسئول پیدا کردن غذا برای گروه ، متوقف کردن درگیری های درون خانوادگی ، برقراری آرامش در خانواده ، و نیز دفاع از زنان و کودکان عضو خانواده اش است . او بخصوص دائما” مراقب است تا در مقابل گوریل های نری که قصد حمله به خانواده اش و تسلط بر آنها را دارند ایستادگی و دفاع  کند ، بخصوص اینکه گوریل های نر مهاجم ممکن است توله هایش را بکشند . گوریل نر کمر نقره ای با اینحال پدر سختگیری هم هست  و اگر پسران جوانش بخواهند در خانواده یاغی گری کنند آنها را تادیب می کند

راز شکار در دنیای جانوران

جانورانی که گوشت خوارند و طعمهء خود را شکار می کنند ، برای شناسایی و حمله به طعمهء خود از حس های یکسانی استفاده نمی کنند . یعنی اینکه هر کدامشان برای این کار توانایی های خاص خودشان را دارند .  برای مثال

حس بینایی : عقاب و شاهین برای شکار کردن شان از قدرت بینایی شان استفاده می کند . چشمهای آنها درست مانند یک دوربین شکاری عمل می کند . عقاب و شاهین علاوه بر دید عمومی شان یک لنز خاص نیز در میان چشمشان دارند که روی شکار مورد نظرشان تنظیم می شود و آنرا بسیار نزدیک و با کیفیتی خوب و دقیق مشخص می کند

حس شنوایی : برخی دیگر از جانداران برای شناسایی طعمهء خود و شکار آن از حس شنوایی شان بهره می گیرند . ساختار شنوایی و گوش این قبیل جانوران به مراتب پیشرفته تر ، کاملترو دقیق تر از انسان است . برای مثال ، پرنده ای مانند جغد نه تنها قدرت شنوایی اش فوق العاده بالاست ، بلکه می تواند گوش خود را صرفا” روی صداهای مختلفی که توسط  طعمه اش ایجاد میشود متمرکز کند و کاری به کار دیگر صداهای محیط نداشته باشد . با یک چنین حس شنوایی قوی یی ، جغد می تواند تکان خوردن هر موجودی روی زمین ، لایه های زیر زمین و حتی زیر آب را بخوبی بشنود و موقعیت آن را تشخیص بدهد

حس بویایی : بسیاری از حیوانات برای ارسال پیام به همنوعان خود یا برای نشانه گذاری های مختلف ، موادی یا بوی خاصی را از بدن خود ترشح می کنند . بوهای مختلف در واقع علائم یا رد پاهایی هستند که در هوا بجا می مانند . از طرفی دیگر ، بسیاری از حیوانات هم از طریق بوکشیدن می توانند نقطهء حضور یا محل تردد طعمه شان را شناسایی کنند و یا آنرا تعقیب نمایند . در نتیجه حس بویایی ابزاری بسیار کارساز برای شناسایی شکار است . برای مثال ، حس بویایی روباه در مقایسه با انسان فوق العاده قوی تر و پیشرفته تر است و با همین توانایی است که غذا و شکار خود را می یابد

حس لامسه : جانورانی مانند بند پایان از طریق لمس زمین ، آب ، گیاهان و غیره ، می توانند حضور یا عبور و مرور شکار خود را حس کند .برای مثال رطیلی می تواند راه رفتن و تکان خوردن حشرات مختلف را شناسایی کند و محل دقیق حضور طعمه اش را نیز مشخص کند . در واقع پاهای این قبیل جانوران مجهز به نوعی لرزه نگار بسیار پیشرفته است

حس گرما بینی : حس شگفت انگیزی که در برخی از جانوران هست و در انسان نیست ، حس گرما بینی است . به این ترتیب که این جانوران قادرند در تاریکی مطلق نیز طعمه های خون گرم خود را به شکل واضحی ببینند . مارها از این جمله اند .  سیستمی که امروزه به عنوان سیستم مادم قرمز و دید در شب از آن استفاده میشود در واقع نسخه برداری از همین توانایی مارهاست

حس بازخوردگیری - اکوگیری : این حس نیز برای انسان قابل درک نیست اما بهرحال بسیاری از جانوران از آن برای شناسایی و شکار طعمه شان از آن استفاده می کنند . بازخوردگیری به این شکل است که حیوانی مانند خفاش ، دلفین و یا نهنگ  ابتدا صدایی را با فرکانسی بسیار بالا در محیط خود ( چه در  دریا ، چه خشکی و چه در هوا ) پخش می کنند . این صداها پس از برخورد با اجسام مختلف ، منعکس شده و به گوش جانور باز می گردند .  اینجاست که خفاش یا دلفین متوجه میشوند که شکارشان دقیقا” در کجا و در چه موقعیتی قرار دارد . سیستم رادارهایی که امروزه از آن بهره می بریم نیز بطور کامل با الهام گیری از همین حس اختراع و ساخته شده اند

سایر حیوانات چه می کنند؟

برخی دیگر از حیوانات شکارچی از یک چنین توانایی هایی که در بالا ذکرشان رفت محرومند . در نتیجه مجبورند برای شکار کردن طعمه های خود و ادامهء بقایشان به راههای دیگر متوسل شوند . برای مثال حیوانی مانند یوزپلنگ از قدرتی که در سریع دویدن دارد استفاده می کند . او ناگهان به سمت شکاری که در نظر گرفته است با نهایت قدرت و سرعت می دود . اگر توانست آنرا به چنگ آورد ، برده است . اما اگر شکار از دستش گریخت ، دیگر از نفس می افتد و نمی تواند به سراغ شکاری دیگر برود . برخی دیگر از جانوران قادر به دویدنی با سرعت یوزپلنگ نیستند ، در نتیجه ترجیح می دهند که خود را استتار کنند و برای شکارشان در کمین بنشینند . آنها همین که طعمهء خود را نزدیک دیدند ، بسوی آن می جهند . ماهر ترین جانوری که در کمین شکارش می نشیند ، پلنگ است . اما شیر هر دو خصوصیت را با هم دارد . یعنی آنکه هم بعد از یوزپلنگ سریع ترین شکارچی دنیاست و هم اینکه بعد از پلنگ کمین کار ترین جانور عالم محسوب میشود . گروه دیگری از جانوران به تنهایی قادر به شکار طعمه شان نیستند در نتیجه بطور جمعی به شکار می روند . گرگها از آن جمله اند . برخی از جانداران نیز مسلح هستند و با نیش خود طعمه شان را می کشند ، یا بی حس می کنند و سپس آنرا می خورند . برخی از مارها و نیز همهء عقرب ها نمونه هایی از این دست جانوران هستند

ببرها را ببرید باغ وحش ، شیرها را هم بیاورید منزل ما


وقتی آدم خوشی زیر دلش بزند ، دست به کارهایی می زند که بعد در آن می ماند که چه کند؟ دستگاههای مختلف حکومتهای دنیا هم گاهی از همین کارها می کنند . نمونه اش همین سازمان حفاظت محیط زیست مملکت گل و بلبل خودمان است . مدتی پیش با بوق و کرنا و دبدبه و کبکبه ، دو قلاده ببر بدبخت و بیچارهء سیبری را از روسیه آوردند تا در منطقهء میانکاله رها ساخته و نسل منقرض شدهء ببر مازندران را از نو احیا کنند . ظاهرا” از نظر حضرات مدیران این سازمان بی خاصیت ، همهء مشکلات محیط زیست کشورمان حل شده بود و فقط مانده بود احیای نسل منقرض شدهء ببر مازندران که آنهم بحمدالله با آوردن دو ببر بیچاره و بخت برگشتهء روسی  به ایران حل شد . ما که البته می دانستیم حرفمان خریداری ندارد اما از همان اول داد و فریاد راه انداختیم که ای مدیران عزیز سازمان حفاظت محیط زیست! اولا” اگر این ببرها زاد و ولد هم بکنند آنچه که تکثیر میشود ببر سیبری است و نه ببر مازندارن ، یعنی اینجوری نیست که اگر در کشورمان خر قبرسی را تکثیر کنیم خوشحال بشویم که نسل خر مکزیکی را احیا کرده ایم . ثانیا” این ببرهای سیبری بدبخت در هوای سرد و یخبندان سیبری زندگی کرده است و شما میخواهید آنها را در هوای گرم و شرجی و دم کردهء شمال ایران ول کنید و خدا را خوش نمی آید این زبان بسته ها از گرما هلاک شوند . ثالثا” شمال ایران جنگلهای سیبری نیست که در هر چهارصد کیلومتر مربع آن فقط یک آدم زندگی کند . در شمال ایران زیر هر بوته ای را که نگاه کنی صد نفر مشغول کار و زندگی و بدبختی شان هستند و اگر این ببرها را ول کنید روزی چهار پنج نفراز هموطنان شمالی ما را می گیرند می خورند . و آخر اینکه اگر بخواهید محل زندگی این ببرها را نرده کشی کنید ، محصور کردن منطقه ای به آن بزرگی کار آسانی نیست . تازه ، آوردن و ول کردن دو جانور که به معنی “احیای نسل ” آنها نیست . در بسیاری از شهرهای بزرگ ممالک خارجه ، مناطق بسیار وسیعی را به شکلی طبیعی ساخته اند و در هر کدام از آنها چندین  راس از جانوران مختلف را رها کرده اند تا مردم بیایند و با ماشینهای شخصی شان وارد آنجا شوند و از میان حیوانات مختلف بگذرند ، اما هیچکدام از این کشورها به صرف داشتن دو قلاده که سهل است ، حتی ده قلاده از یک جانور هم ادعای احیای نسل آن را نمی کند . بهرحال کسی حرف ما را گوش نکرد و ببرهای سیبری را آوردند و در منطقهء میانکاله رها کردند 

 عکس بالا : ببرهای سیبری در کشورشان زندگی خیلی خوبی داشتند

ظاهرا” تا چند روز اول اوضاع خوب پیش می رفت ولی بعد اعلام کردند که ببرها گرمشان شده و باید با پنکه و کولر خنکشان کنیم . یک مدت بعد گفتند که ببرها در آنجا قادر به شکار پیدا کردن نیستند ، در نتیجه خودمان باید هر روز برایشان گوشت و خوراکی ببریم تا طفلکی ها گرسنه نماندند . دست آخر هم فرمودند  که نرده هایی که به دور محل زندگی ببرها کشیده ایم دو متر هستند در صورتی که آنها می توانند از روی نرده های چهار و نیم متری هم بپرند! حالا بیا و درستش کن .. دیروز رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان بالاخره اعلام کرد  نتوانستیم ببرهای سیبری را در محیط طبیعی نگهداری کنیم و آنها را عاقبت به باغ وحش تهران منتقل کردیم . اما از همه جالبتر اینکه ایشان در همان گفتگو اعلام کرده است در زمینهء تهیهء اعتبارات لازم ( یعنی همان پول تهیه نان و گوشت آن دو ببر بدبخت) دچار مشکل شده ایم و از مجامع جهانی! انتظار داریم در این خصوص به ما کمک کنند . من نمی دانم خرج نان و گوشت این دو ببر بیچاره - که به ضرب و زور از خانه و زندگی شان در روسیه جدایشان کرده و به ایران آورده اند - مگر چقدر میشود که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان از مجامع جهانی در این خصوص انتظار کمک دارد؟ به این ترتیب ببرهای بیچاره که داشتند در جنگلهای سیبری زندگی شان را می کردند حالا باید هر روز توی قفسشان بنشینند و به در زل بزنند تا مثلا” سازمان ملل برایشان چهار کیلو گوشت و نیم کیلو برنج بیاورد . اصلا” این سازمان حفاظت محیط زیست که نمی تواند خرج و مخارج دو توله ببر را تامین کند ، چه لزومی داشت با آنهمه تبلیغات اعلام کند میخواهد نسل ببر را در مازندران احیا کند؟ و چه معنی داشت که آن دو جانور زبان بسته را با ساز و دهل و بوق و کرنا به ایران بیاورند که حالا بخواهند اسیر قفسشان کنند و از مجامع جهانی! انتظار داشته باشند خرج نان و آبشان را بدهد؟ 

عکس بالا : ببرهای بیچاره داشتند توی سیبری زندگی شان را می کردند . آنها را بزور به ایران آوردند

عکس فوق : این قفس ببرها در باغ وحش تهران است . بدبخت ها را از جنگلهای سیبری به کجا آوردند

عکس بالا : قرار بود این ببر را در یک جنگل باز رها کنند . حالا بیچاره اسیر قفس شده است

حالا از همه خوشمزه تر اینکه رئیس این سازمان همچنان ول کن طرح های پرستیژی و عجیب و غریب و غیر قابل اجرا و تخیلی  تشکیلاتش هم نیست و در پایان همین صحبتی که ضمن آن گفته بود ببرهای بدبخت روسی را آخرش به درون قفس باغ وحش انداخته ایم ، اعلام کرده است که میخواهیم بزودی طرح احیای نسل شیر منقرض شدهء ایران را هم در خوزستان براه بیندازیم! ظاهرا” قرار است بعد از بدبخت کردن دو ببر سیبری حالا بروند دو شیر بیچارهء هندی ایرانی تبار را هم از بیشه های زیبای آن کشور بگیرند و به خوزستان بیاورند . با این اوصافی که می بینیم ، لابد بعد از مدتی هم اعلام می کنند که نه جایی برای نگهداری شیرهای هندی داریم و نه می توانیم خرج خورد و خوراکشان را تامین کنیم . در نتیجه من می دانم که این شیرهای بیچاره آخرش در ولایت بنده – یعنی خوزستان – آواره میشوند

عکس بالا: سازمان حفاظت محیط زیست بعد از ببرهای سیبری حالا می خواهد به سراغ شیرهای هندی برود

پیشنهادی به سازمان حفاظت محیط زیست ایران

با توجه به اینکه ما خودمان اهل خوزستان هستیم و شیرهای هندی ایرانی هم اصالتا” همولایتی ما و بچهء خوزستان بوده اند – و قاعدتا” یک قوم و خویشی دوری با هم داریم – به رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران پیشنهاد می کنم بجای آنکه اول این دو شیر بدبخت را بیاورند در دشتهای خوزستان ول کنند و بعد از چند روز بگویند خرج و مخارجشان را نداریم بدهیم ، سنگین تر این است که آن دو بیچاره را مستقیما” بیاورند تحویل بچه های ما در خوزستان بدهند تا مهمان خودمان باشند و دیگر از مجامع بین المللی درخواست کمک نکنیم و بابت چهار کیلو گوشت هم منت سازمان ملل و شورای امنیت را نکشیم . هر چه باشد ما هم بهرحال در ولایتمان یک کلبهء درویشی داریم و بالاخره یک لقمه نانی هم پیدا میشود که با شیرهای بدبخت و بیچاره ای که از هندوستان به آن قشنگی به زور آورده میشوند ، بنشینیم و دور هم بخوریم . خلاصه آقای سازمان حفاظت محیط زیست ایران! حالا که می خواهید بعد از احیای نسل ببر مازندران نسل شیر خوزستان را هم احیا کنید پس لطف کنید و کار آخرتان را همان اول بکنید . یعنی اینکه ببرها ببرید را باغ وحش ، شیرها را هم بیاورید منزل ما.


سد سازی نیم میلیارد انسان را به فقر و فلاکت کشانده است

سد گلن کانیون بر رودخانهء کلورادوی آمریکا - عکس از نشنال جیوگرافیک 

نوشته: آنه مینارد – نشنال جیوگرافیک آمریکا

با سدهایی که در دنیا ساخته میشوند ، شهرهایی هم هستند که بواسطهء آنها  در سرزمینهای خشک پدیدار میشوند و رونق می گیرند . اما به چه قیمتی؟ گزارشهایی علمی که جدیدا” منشر شده اند نشان می دهند که این سدها هزینه ای گزاف را بر مردمی فقیر تحمیل می کنند . برایان نیچر مدیر برنامهء جهانی آب اشامیدنی تخمین می زند که در یک قرن گذشته ،  چهل تا هشتاد میلیون نفر بطور مستقیم به دلیل ساخته شدن این سده ها ( و بر اثر به زیر آب رفتن خانه و کاشانه و زمینها و محل زندگی و معیشتشان ) آواره شده اند . اما جدای از آنها ، چه تعداد از مردمی که در پایین دست سدها زندگی می کنند نیز متحمل رنج و مرارت شده اند؟ مطالعات و سنجشهای آماری برنامهء جهانی آب شیرین این جمعیت را بالغ بر ۴۷۲ میلیون نفر تخمین می زند . برایان ریچر می گوید علاوه بر کشاورزان زمین از دست داده و ماهیگیران بی کار شده ای که سدها زندگی آنها را ساقط کرده اند ،  سایر کسانی که در جوار رودخانه های مسدود شده و در پایین دست و بالا دست آن رودخانه ها زندگی می کنند نیز بعد از ساخته شدن این سدها و برهم خوردن روال طبیعی زندگی شان دیگر قادر به ماندن در سرزمین تاریخی خود نیستند چراکه نمی توانند خود را با شرایط جدید وفق بدهند و دچار فلاکت میشوند . برای مثال وقتی در سال ۱۹۷۹ سد ماگا در کشور آفریقایی کامرون ساخته شد ، خودبخود زمینهایی کشاورزی که هر ساله و بطور طبیعی با طغیان آبهای آن رود به زیر کشت می رفتند خشکیدند و با متوقف شدن جریان آن رودخانه در پشت سد ، ماهیگیران نیز بیکار شدند و ویژگی های طبیعی و جغرافیایی منطقه برهم خورد . بطوری که سالیانه دو میلیون و چهارصد هزار دلار به اقتصاد محلی آن منطقه زیان وارد شد و بتدریج فقری ناخواسته دامنگیر مردم آن کشور گردید . اتحادیهء جهانی محیط زیست وضعیت زندگی در اطراف هفت هزار سد دنیا را تا شعاعی ده کیلومتری بررسی کرده است . مردمی که در روستاها و مناطق عشایری و دهکده های بالا دست و پایین دست این سدها زندگی می کنند سرنوشت غم انگیزی داشته اند . هشتاد و پنج درصد از مردمی که ساخته شدن سد زندگی شان را به فلاکت کشانده است در قارهء آسیا زندگی می کنند .

ساختن سدهای جدید در جهان به حالت انفجار رسیده است .   بطوریکه تعداد سدهای بزرگ ( با ارتفاع بالای ۱۵ متر ) از ۵۰۰۰ سد در سال ۱۹۵۰ به  ۵۰۰۰۰  (پنجاه هزار)  سد در سال جاری رسیده  است .  خوبی ها و مزایایی که ساخته شدن سدها در بر دارند بر کسی پوشیده نیست . شهرها پیشرفت خود را مدیون همین سدها هستند و از سیاتل آمریکا  گرفته تا شهر شانگهای چین ، سدها تامین کنندهء آب و بخشی از انرژی برق مورد نیاز برای زندگی روزمره مردم و نیز استفاده در صنایع کشاورزی هستند . اما ساندرا پاستل مدیر برنامهء سیاست جهانی آب می گوید بهایی که برای ساخت و داشتن این سدها پرداخته میشود به مراتب بیشتر از از حاصلی است که از ساختن و داشتن آنها به دست می آید . به عبارتی دیگر،  زیان سدها بیشتر از سود و فایدهء آنهاست . سدها نه تنها زندگی مردم محلی ،  بلکه کل اقلیم زیست محیطی و جغرافیایی یک منطقه را ویران می کنند . یکی از کارشناسان سازمان ملل متحد می گوید :  وقتی سدی ساخته میشود و به درستی از آن استفاده نمی شود و مدیریت لایقی هم ندارد ، نتیجه اش بستن جریان زندگی یک رودخانه است . درست مانند بستن راه تنفس بر یک بیمار . او به برای مثال به سد گلن اشاره می کند که چگونه مسیر طبیعی و تاریخی رودخانهء کلرادو را در منطقهء گراند کانیون آمریکا بر رودخانه بست و اقلیم مسیر طبیعی رودخانه را خشک و شوره زار کرد و چرخهء حیات را نیز در آنجا از بین برد . اخیرا” دولت آمریکا متوجه  زیانهای فاجعه بار سدها شده است . این کشور برای چارهء کار ، راه بخشی از آب رودخانه را که پشت سد نگه می داشت و برای چرخاندن ژنراتورها و تولید برق از آن استفاده می کرد را باز نمود و با کاهش برق ، عملیات احیای محیط زیست مسیر این رودخانه را آغاز کرد ،  و البته در عوض بهای برق را افزایش داد . اما نجات رودخانه های آمریکا در همین یک موضوع خلاصه نمی شود و عملیات مهمتری در جریان است که طی آن سدهایی بزرگ ویران شده و از سر راه رودخانه های آمریکا برداشته خواهند شد . برای مثال در مدت اخیر  ، تنها دو سد بزرگ از روی رودخانهء پنوداسکات در ایالت ماین به این خاطر برداشته شدند تا محیط زیست و بخصوص زندگی ماهی ها در آن منطقه دوباره احیا شود و صنعت ماهی گیری نیز رونق بگیرد .

اما در همه جا یک چنین روندی وجود ندارد و  سدهای بی شماری به سرعت در دنیا ساخته میشوند . تنها در کشور برزیل برنامهء ساخت ۱۷۰۰ سد در حال بررسی و یا اجرا هست و گویی در آنجا کسی از نتایج منفی و فاجعه بار سدهای بی دلیلی که در گذشته ساخته شده اند درس عبرت نگرفته است . یکی از کارشناسانی که از سوی سازمان ملل متحد به بررسی ساخت سدهای جدید در جهان پرداخته است می گوید : بجای ساخت سدهای جدید می بایست بازدهی سدهای فعلی را بالا برد . مشکلی که بسیاری از سدهای ساخته شدهء فعلی با آن روبرو هستند حجم عظیم رسوب گذاری رودخانه ها در پشت آنهاست . به این ترتیب ، هم سدها کارایی خود را از دست می دهند و هم اینکه حیات جانداران آبزی در آن رودخانه های بسته شده از بین می رود .  وی می افزاید  متاسفانه ما شاهد این هستیم که سد سازان اهمیتی به عواقب فاجعه بار زیست محیطی و اقلیمی و نیز اجتماعی ناشی از ساختن این سدها نمی دهند و بی توجه به هشدارهای ما کار سدسازی خود را پیش می برند . یکی دیگر از کارشناسان برنامهء جهانی آب می گوید : عواقب منفی و خسارتهای اجتماعی و زیست محیطی وارد شده از سوی ساخته شدن سدها می بایست به عنوان بخشی از هزینه ساخت و داشتن آنها محسوب شود تا کسانی که سد می سازند بدانند  برای ساختن و داشتن این سدها چه هزینه های زیست محیطی و اجتماعی پرداخت شده و تا آن سدها پابرجا هستند ، چه هزینه هایی همچنان پرداخت باید شوند  . سازمان ملل متحد در گزارشی نوشته است که : اگر با ساختن سدهای جدید بخشی از محیط زیست نابود گردد و یا وضعیت معیشتی و زندگانی مردمی که در آن مناطق زندگی می کنند بدتر شود ، دیگر نمی توان ساختن و داشتن آن سدها را نمونه ای از پیشرفت و توسعهء پایدار در یک کشور نامید.

منبع : www.aebadi.com

اردک کنجکاو

اردک کنجکاوی که برای کشف و شناخت لنز یک دوربین عکاسی به آن نزدیک شده است . این تصویر امسال از سوی بنیاد نشنال جیوگرافیک  به عنوان یکی از بهترین عکسهای گرفته شده از جانوران انتخاب شد .

کارون را دیگر به خاطره بسپار ، دریاچهء ارومیه هم مردنی ست

امروز دو گزارش مختلف دربارهء نتایج فاجعه بار سد سازی در کشورمان خواندم . تفکر نکبت بار و خانمانسوز سدسازی می رود تا محیط زیست ایران را بطور کامل به خاک سیاه بنشاند و هیچ کس هم جلودارش نیست . می گویند در کشورمان مافیای سدسازی هست . یعنی سازمانها، نهادها ، شرکتها و پیمانکارهایی دولتی ، نیمه دولتی و خصوصی وجود دارند که سالیانه میلیاردها دلار و تومان از خزانهء مملکت می گیرند تا در کشورمان سد بسازند . عموم کارشناسان علوم مختلف بر این عقیده اند که این سدها نه تنها هیچ نفعی برای ما ندارند بلکه در میان مدت و درازمدت ، طبیعت و محیط زیست کشورمان را نابود می کنند . این کارشناسان دائما” با عدد و رقم و آمارهایی موثق و صدها دلیل علمی و عقلی فاجعه بار بودن سد سازی در ایران را به حکومت گوشزد کرده اند ، اما سدسازان هیچ اعتنایی به این نظریات علمی و منطقی و خیرخواهانه و دلسوزانه و میهن دوستانه نکرده  و همچنان کار خودشان را می کنند

کامبیز بهرام سلطانی در گزارش مفصلی که دربارهء دریاچهء ارومیه نوشته و با مقدمه ای از محمد درویش در وبلاگ مهار بیابانزایی منتشر کرده است می نویسد پانزده رودخانهء دائمی به دریاچهء ارومیه می ریزند . تاکنون روی این رودخانه ها ۳۶ سد ساخته اند ، ۱۲ سد در دست ساخت هستند و ۴۰ سد هم برای ساخت در دست برنامه ریزی هستند . یعنی ۸۸ سد مانع از ورود آب رودخانه هایی میشوند که به دریاچهء ارومیه می ریزند . برای مثال فقط بر یک رودخانهء آن (آجی  چای) ۲۲ سد احداث شده است و به این ترتیب آبی باقی نمی ماند که باعث ادامهء حیات دریاچهء ارومیه شود . کامبیز بهرام سلطانی در نوشته اش تصریح می کند که سازمان حفاظت محیط زیست ایران می داند که چه فاجعه ای در حال رخ دادن است اما نه تنها مانع از ساخت آن سدها نشده بلکه موافقت خود را نیز با این کار اعلام کرده است . کامبیز بهرام سلطانی با اشاره به مواردی مشخص ، مسئولین سازمان حفاظت محیط زیست ایران را متهم به پرده پوشی برای اعمال سدسازها می کند و شرح می دهد که چگونه مقامات آن سازمان در گزارشها و کتابهایی که پیرامون وضعیت دریاچهء ارومیه نوشته اند هیچ اشاره ای به سدهایی که این دریاچه را خشکانده اند نکرده اند . بهرام سلطانی برچیدن سدهای احداث شده بر رودخانه های واریزی به دریاچهء ارومیه و نیز کاهش برداشت آب کشاورزی از این رودخانه ها را تنها راه نجات این دریاچه از مرگ حتمی می داند اما با نقل قولی که از رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران می کند جایی برای امیدواری باقی نمی ماند . این رئیس ناآگاه گفته است « ما نمی خواهیم و نمی توانیم مردمی که در اطراف دریاچه کشت می کنند را منع کنیم ، چراکه در ۳۰ سال قبل تولید میوه در این حوضه آبخیز ۲ میلیون تن بود ولی الان ۸ میلیون تن است » . با خواندن مطلب ارزشمند و کارشناسانهء کامبیز بهرام سلطانی در وبلاگ مهاربیابانزایی به این نتیجه می رسیم که مرگ دریاچهء ارومیه قطعی است و دیگر امیدی به نجاتش نیست

امیر قاسمی نژاد نیز در گزارشی که دربارهء رودخانهء کارون خوزستان نوشته و همراه فلشی صوتی – تصویری در سایت جدید آن لاین منتشر کرده است ، حال و روز کارون را شرح داده و مرگ آنرا نیز قریب الوقوع دانسته است . او می نویسد که به اهواز رفته اما از عکس‌های چشم‌نواز کارون که در کتاب‌ها دیده بود، اثری نیافته و از خیلی چیزهای دیگرهم نشانی ندیده است . او می گوید کارون دیگر کارون سابق نیست.  نه از ماهی‌ها خبری هست و نه از پرندگان و نه از خروش آبش . امیر قاسمی نژاد سپس سدهایی که بر حلقوم سرچشمه های کارون بنا شده اند و بزرگترین و پرآب ترین رودخانهء ایرانی را به رودخانه ای کم عمق ، نیمه خشک ،  گندیده و بدبو و در واقع کانالی جاری از فاصلاب تبدیل کرده اند را فهرست می کند و سدهای سدهای کارون ۱، کارون ۳، کارون ۴، مسجد سلیمان ،  شوشتر، عقیلی و گتوند را نام می برد . امیر قاسمی نژاد به نقل از یکی از اعضای شورای شهر اهواز می نویسد “ آب کارون را با هزینه‌های هنگفت به استان‌های یزد و اصفهان انتقال دادند و امروز که تنها قطره‌ای را که از کارون باقی مانده‌ است، به عنوان نفس‌های آخر می‌خواهند به قم ببرند و از کارون یک سراب و توهم برای مردمش باقی بگذارند” ء

کامبیز بهرام سلطانی تیتر نوشته اش در وبلاگ مهار بیابانزایی را به گونه ای انتخاب کرده که گویی هنوز هم امیدی به زنده ماندن دریاچهء ارومیه دارد ، اما امیر قاسمی نژاد واقع بین تر است و همه چیز را تمام شده می داند . او در عنوان گزارشش می نویسد که دیگر کارون را باید به خاطره ها سپرد

رودخانهء کارون ، اهواز – پیش از انقلاب

رودخانهء کارون ، اهواز ، همان نقطه ، امروز – بعد از انقلاب

اگر دوستدار محیط زیست ایران هستید پس این دو مطلب را هم حتما” بخوانید

محیط زیست ایران ، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب

سد سازی نیم میلیارد انسان را به فقر و فلاکت کشانده است

رود کارون – روزگاری اینجا پرخروشترین رودخانهء ایران جریان داشت

اینجا بستر رودخانهء کارون است . از کارون همین لجنزارها و باتلاقهای پراکنده باقی مانده است

اینجا بستر رودخانهء کارون است که زمانی پهن ترین و عمیقترین و پرآب ترین رود ایران بود و تنها رود قابل کشتیرانی کشورمان محسوب میشد . یعنی کشتی های بزرگ هم می توانستند واردش شوند . اما از آن رودخانهء پر آب و پرخروش دیگر اثری باقی نمانده است . با سدهایی که بر کارون زدند این رودخانه را خشکاندند. در عکس می بینید که مردی پیاده از عرض کارون خشکیده می گذرد . روی عکسها کلیک کنید تا بزرگتر دیده شوند


منبع : www.aebadi.com

خانه هایشان را ویران می کنیم تا بمیرند

تصویر بالا : یوزپلنگ ایرانی برای زنده ماندنش و گریز از دست ما ، سر به کوههای خشک و کویرها و بیابانهای ایران گذاشته

است . با اینحال هر کجا که می رود او را می یابند و می کشند . تصور می شود کمتر از پانزده یوزپلنگ دیگر را زنده باقی گذاشته ایم . تمام آمارهایی که تعدادی  بیشتر از این را نشان می دهند دروغ هستند

——————-

لابد شنیده اید که می گویند نسل فلان جانور منقرض شده است . یا اینکه می گویند تعداد فلان پرنده آنقدر کم شده است که نسلش در معرض انقراض قرار گرفته است؟ معنی چنین جملات تاسف باری این است که ما انسانها یا آنقدر آنها را کشته ایم که دیگر از آن جانوران و پرندگان زیبا دیگر کسی زنده باقی نمانده است یا آنکه بلایی برسرشان آورده ایم که دیگر ادامهء حیات و زندگی برایشان امکان پذیر نیست . دربارهء شکارهای بی رحمانه و قتل عام های جانوران بسیار شنیده ایم اما کمتر کسی به علت دوم اشاره می کند . آن جنایتی که جرمش کمتر از شکار و کشتن جانوران نیست ” از بین بردن محل زیست ” آنهاست

تصویر بالا : حکومت ما درختهای بلوط را قطع می کند و به زیر آب می برد تا سد بسازد . سنجابها که جایی برای زندگی

 ندارند ، آواره و گرسنه میشود . بعد ما مردم ایران آنهایی که زنده مانده اند را می گیریم و می فروشیم و می خریم و در قفس می کنیم . ما از شکنجه و حبس کردن و کشتن جانوران بی پناه و بی گناه لذت می بریم

———————-

زیستگاه جانوران یعنی چه؟

یک جانور – چه حیوان ، چه پرنده ، چه ماهی و چه هر نوع دیگر – در محیطی زندگی می کند که شامل همهء عناصر و ابزار و عوامل و امکانات لازم برای ادامهء حیاتش هست . گاهی این محیط زندگی بسیار کوچک است و آن جانور بنا به اندازه و جثه و نیازی که در این دنیا دارد خودش و فرزندانش را در آن جای می دهد و غذای اندکی هم پیدا می کند و در آن زندگی اش را ادامه می دهد . یک خرگوش می تواند همهء زندگی اش در یک لانهء کوچک و چند بوته و علفزاری اندک خلاصه شود . از آنسو ، پرنده ای مانند لک لک ممکن است برای دسترسی به غذا و دور شدن از فصل سرما و یخبندان ، هزاران کیلومتر را مهاجرت کند و فرزندش را در سرزمینی دور به دنیا بیاورد و با تغییر فصل ، برای یافتن غذا به قاره ای دیگر و سرزمینی دورتر بازگردد . اما همهء جانوران قادر به گریز از دست مرگ و مهاجرت به سرزمین های امن و دور نیستند . اگر ما انسانها به محل زندگی جانوران حمله کنیم ، یا منبع تغذیه و غذاهایش را از بین ببریم ، آنها دیگر جایی برای زندگی کردن وغذایی برای خوردن ندارند . وقتی جانوری احساس کند دیگر نمی تواند در نقطه ای به زندگی اش ادامه بدهد یا آنکه دیگرغذای برای خوردن پیدا نکند ، سعی می کند به محل دیگری برود و با محیطی جدید که یافته است خود بگیرد و حتی به خوردن غذاهایی جدید عادت کند تا بتواند زنده بماند .  وقتی که ما درختان جنگل را قطع می کنیم و دشتهای خرم و سرسبز را تبدیل به شهر و شهرک و ویلا می کنیم ، وقتی که ما در میان دشتی آرام و سرزنده جاده می کشیم ، وقتی در کوهساران سد می زنیم و رودخانه ها را خفه می کنیم و کوهپایه ها و درهای ساکت و امن و آرام را زیر آب می بریم ، وقتی که دریاچه و سواحل دریاها را جولانگاه هیولای صنعت و تردد ماشین آلات می کنیم ، جانوران بی پناه شده برای زنده ماندن خود و فرزندانشان دیگر چاره ای جز کوچ و رفتن به جایی دورتر از ما انسانها و ماشین ها ندارند . برای مثال ، یوزپلنگهای ایران برای نجات از دست بی رحمی های ما آوارهء دشتها و کویرهای خشک و سوزان شده اند . سنجاب های ما که درختان بلوطشان را برای سدسازی های غیر علمی و زیانبار یا جاده سازی های غیرضروری و ضد محیط زیست از بین برده ایم آوارهء کوههای خشک و سوزان شده اند . ماهی های و دلفین های سواحل جنوبی مان برای در امان ماندن از سیلاب پسمانده های صنعتی و سمومی که صنایع نفتی و پتروشیمی مان به خلیج فارس می ریزند ، به سمت آبهای عمیقتر و تهی تر رفته اند . پرندگان مهاجری که هر ساله به کشور ما می آمدند دیگر جایی برای زندگی کردن در ایران برایشان باقی نمانده است و به سرزمین هایی دورتر کوچ می کنند . این آخرین راهی هست که جانوران برای ادامهء حیات و زندگی کردن برایشان باقی مانده است

تصویر بالا : پلنگ ایرانی دیگر جایی برای زندگی کردن ندارد . او به هر کجا که می گریزد باز به دست مردم ما کشته

 میشود . در کشور ما تنها کمتر از بیست پلنگ ایرانی زنده مانده اند و همهء آمارهایی که تعدای بیشتر از این را نشان می دهند دروغ هستند

————————

تنها بخش بسیار بسیار کوچکی از طبیعت ایران به عنوان “مناطق حفاظت شده” باقی مانده اند . معنی این حرف آن است که تقریبا” دیگر هیچ کجای ایران برای جانوران امن و آرام نیست و کسی از آنها و محل زندگی شان و فرزندانشان حفاظتی نمی کند . در میان جوامع مترقی ، مردم محبت کردن و حس دوست داشتن را با طبیعت و جانوران آغاز می کنند و از همان کودکی مهر و محبت جانوران و محیط زیست را به دل می گیرند . نمونه و مصادیق این فرهنگ را می توان در کتابهای قصه ، نقاشی ها ، فیلمها و کارتونهایی که برای کودکانشان می سازند دید . اما در فرهنگ ما جانوران را نه به شکل دوستانی معصوم و زیبا بلکه به عنوان غذاهایی متحرک تلقی می کنند . ما هنوز هم حیوانات را به دو دستهء “حلال گوشت و حرام گوشت” تقسیم بندی می کنیم و یک آهو را به عنوان جانوری مناسب کباب شدن و یک اردک را بهترین مادهء لازم برای تهیهء فسنجان می بینیم . ما درختان و جنگل هایمان را به شکل چوب و دشتهای سرسبزمان را به عنوان زمینی مناسب برای ساختن ویلا و آپارتمان می بینیم و کلا” طبیعت را غنیمتی می دانیم که به چنگمان افتاده است و باید تا آنجا که می توانیم غارتش کنیم

تصویر بالا : پرندگان ایران دیگر در آسمانها و تالابهای ما هم  امان و پناهی ندارند . سدسازها ، جاده سازها ، شهرک سازها

و صنعت سازها زیست گاههای طبیعی آنها را خشکانده و ویران

کرده اند . خود این جانوران بی پناه نیز به هر سویی که می گریزند باز توسط ما به دام افتاده و سر بریده میشوند و یا آنکه در حین عبور از آسمان با گلوله هایمان هدف قرار گرفته و کشته میشوند

————————-

با یک چنین دیدگاهی و با یک چنین فرهنگی که ما داریم ، در طبیعتمان و محیط زیست طبیعی مان دیگر جایی برای جانوران باقی نمی گذاریم . ما تا جایی که توانستیم حیوانات و پرندگان بی پناه ایران را کشتیم و شکار کردیم و آنقدر این جنایت را ادامه دادیم تا از بسیاری از آنها حتی یکی را زنده باقی نگذاشتیم و نسلشان را منقرض کردیم . در موج حمله و هجوم جدیدی که راه انداخته ایم اینبار محل زیست و زندگی آنها را هدف گرفته ایم . روندی که به عنوان توسعهء صنعتی و کشاورزی ، عمران و گسترش تولیدی ، جاده سازی ، سدسازی ، لوله کشی ، شهرک سازی ، چوب بری ، ماهی گیری نوین و امثال اینها در پیش گرفته شده اند . در این شیوه ، تنها چیزی که بهایی و ارزشی ندارد محیط زیست است . با ویران کردن محیط زیست و طبیعت زیبا و خدادادی ایران ، حیات وحش و جانوران ایران روز به روز و بیشتر از گذشته بی پناه ، سرگردان ، گرسنه ، وحشت زده و آواره می شوند . سازمان ملل متحد سال جاری میلادی را سال حمایت از انواع گونه های جانوری اعلام کرده است . در این سال آنچه که در کشور ما گرامی داشته نشد و کسی به آن نپرداخت همین حق حیات و زندگی جانوران بود . در سراسر ایران همه با هم به جان محیط زیست افتاده اند . با ویران کردن طبیعت ، ما عملا” زیست گاه و محل زندگی و منابع آب و تغذیه و خانه های جانوران و پرندگان مان را ویران می کنیم تا بمیرند

تصویر بالا : این سیاهگوش ایرانی چندین سال است که در قفسی کوچک و در پارک پردیسان تهران زندانی شده است .

 زیستگاه طبیعی جانوران ایران را با حمله به طبیعت و ساختن سد و جاده و شهرک و کارخانه ویران کرده ایم . وقتی هم که این جانوران بی پناه را در حال گریز می بینیم ، گرفتارشان می کنیم و می کشیم و یا اینکه مانند این سیاهگوش ماده در قفس می اندازیم تا بتدریج و در اسارت  بمیرد . کسی به فکر جانوران  بی زبان و بی پناه ایران نیست

آخرین خبر

مسئولین پروژهء حفاظت از یوزپلنگ آسیایی ، آخرین تعداد وجود یوزپلنگ در زیست گاه های پنج گانه این جانور در ایران را ۷ یوزپلنگ بالغ و ۱۲ توله یوزپلنگ دانستند . البته این مسئولین محترم به جای کلمهء ” یوزپلنگ بالغ ” از واژهء “خانواده یوزپلنگ ” استفاده کرده اند تا در ذهن مخاطبین خود تعداد این جانوران را انبوه و بیشتر از آنچه که هست نشان دهند . بهرحال ، با همین آمارهای اعلام شده نیز تعداد یوزپلنگهای ایران زیر بیست قلاده باقی می مانند . بنده همچنان معتقد هستم ادعای وجود نوزده قلاده یوزپلنگ در ایران دروغ است و میزان واقعی بسیار کمتر از این تعداد است . دیگر اینکه مسئولین پروژهء حفاظت یوزپلنگ ایران بجای تاسف ، با شادی و خوشحالی گفته اند که یک یوزپلنگ در طول سال صدها هکتار را برای زنده ماندنش درنوردیده است تا زنده بماند . این آقایان محترم وجود – به ادعای خودشان - نوزده یوزپلنگ بالغ و توله هایشان در کشورمان و فرار و آوارگی و بی پناهی این جانوران بیچاره و طی طریق کردن صدها هکتاری شان در سال برای گریز از دست ما مردم ایران را نشاندهندهء وفور و پویایی آن یوزپلنگهای نگون بخت دانسته اند .