..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..
..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

..:: محــــــــــیـــط ســـــبـــــــز (بیابان زدایی) ::..

منابع طبیعی-بیابان زدایی-محیط زیست

جایگاه محیط زیست در علوم اجتماعی

در نظر بسیاری از افراد و حتی محققان، محیط زیست ربطی به عوامل اجتماعی ندارد و مسائل مربوط به رفتار محیط زیستی را در حیطه روان‌شناسی تشخیص داده‌اند. اما عده‌ای دیگر در نقطه مقابل این نظر قرار گرفته‌اند و مسائل محیط زیست را در چرخه مسائل اجتماعی قرار می‌دهند. مسائل محیط زیستی، چندان تفاوتی با دیگر مسائل اجتماعی مانند: بز‌هکاری، بی‌خانمانی، جرایم جوانان و یا ایدز ندارد. آنچه مهّم است چگونگی پیدایش مسائل بر اثر کنش و واکنش عاملان اجتماعی و روابط قدرتی میان عاملان است.


محیط زیست را نمی‌توان از سایر علوم و حوزه‌های علمی جدا دانست. مسائل محیطی بیش‌تر پیامد کنش یا رفتار اجتماعی انسان هستند. به عنوان مثال دانشمندان پذیرفته‌اند که گرم شدن دمای زمین برآیند انتشار فزاینده کربن توسط انسان‌ها، از طریق تولید و مصرف نیرو (سوخت مواد فسیلی، مانند: زغال، گاز و بنزین برای تولید برق) و شیوه‌های حمل و نقل با اتکا به این گونه سوخت‌های فسیلی است.  

 

هم زمان در کنار توجه علمی یا نظری، بعد علمی بسیار مهمّی برای اندیشیدن درباره محیط زیست با توجه به ارتباط آن با جامعه و نظریه‌پردازی در این مورد وجود دارد. این بعد به حل و فصل افزایش کمیت و کیفیت آن مسائل محیطی می‌پردازد که تمام جامعه‌های روی کره زمین، چه در سطح ملی و چه در سطح جهانی با آنها روبه‌رو هستند. گرم‌تر شدن دمای زمین و تغییر آب و هوا، نابودی جنگل‌ها، بیابان‌گستری، آلودگی، ازمیان رفتن انواع گونه‌های زیستی و کشمکش بر سر فایده‌ها و خطرهای مهندسی ژنتیک و زیست ‌فن‌آوری، در زندگی ما اصطلاحاتی آشنا هستند.


 تاریخچه جامعه‌شناسی محیط زیست
در ابتدا، جامعه‌شناسی به طور سنتی میان انسان و طبیعت تمایز قائل شده بود و تحت تأثیر پیروان اندیشمندانی مانند داروین و دکارت قرار داشت. بازتاب نظریه داروین به نام اصل انواع در سال 1859 موجب تغییراتی در مفهوم طبیعت شد. در اندیشه او، طبیعت ساختاری برای بازنمایاندن وحدت الهی، آرامش و خوشایند انسان نبود، از این رو، تصویری از طبیعت ارائه داد که وجه تنازعی آن، چنگ و دندان خونین را در نظر داشت. هر موجودی برای بقای خود ناچار به مبارزه به منظور افزایش نسبت هندسی خود بود. بر این اساس، هر یک از موجودات در دوره‌ای از زندگی، در چند فصل از سال و یا در فاصله چند نسل باید برای بقاء، مبارزه کنند و صدمه‌های فراوانی متحمل شوند. داروین انسان را در نزاع برای بقا در محیط می‌دید. دکارت نیز اعتقاد داشت که جهان طبیعی از انسان‌ها جدا است و ما فقط باید قوانین خود را بر آن تحمیل و قوانین آن را نیز به منظور تصاحب و تسلط بر آن کشف کنیم.


در اواخر دهه 1960 و اوایل 1970، محیط زیست‌ گرائی (Environmentalism) در عرصه علوم ظاهر شد. در میان دانشمندان علوم اجتماعی، اقتصاددانان و حقوق‌دانان از اولین افرادی بودند که با موضوعات محیط زیستی سروکار داشتند. رشته حقوق، به دلیل وضع قوانین و ضوابط محیط زیست و اقتصاددانان به دلیل ارتباط مسائل محیط زیستی ناشی از دست ساخته‌های انسان که در فعالیت‌های فیزیکی جامعه صنعتی ریشه داشتند، با محیط زیست ارتباط پیدا کردند. همچنین مسائل ناشی از تولید و مصرف، تهیه و پردازش منابع طبیعی و مانند آنها، توجه اقتصاددانان را به خود جلب کرد. گرچه این مسائل به جامعه‌شناسی صنعتی هم مربوط می‌شود، اما شاخه دیگری از جامعه‌شناسی که در کنار آن بتواند واکنش محافظه‌کارانه نسبت به صنعتی شدن داشته باشد وجود نداشت.


در نیمه اول دهه 70، روان‌شناسان، تحقیق در مورد آگاهی‌های محیط زیستی و گرایش افراد به مسائل محیط زیستی را آغاز کردند، اما در نیمه دوم دهه هفتاد به طور خاص بر دو حوزه تحقیق در مورد مسائل محیط زیستی متمرکز شدند: تحقیق تجربی بر روی جهت‌گیری‌های ارزشی غیرمادی و تحقیق در مورد جنبش‌های محیط زیستی معاصر که هیچ یک هنوز با عنوان جامعه‌شناسی محیط زیست ظاهر نشده بود. در آن زمان با وجود آنکه جنبش سبز، مهّم‌ترین جنبش نوین اجتماعی بود، اما هنوز برای دانشگاهیان جذابیتی نداشت. حتی برخی از پژوهشگران جامعه‌شناس که به موضوع‌های سبز، علاقه نشان می‌دادند، شاخه جدیدی را با عنوان محیط زیست ایجاد نکردند. جامعه شناسی در مقایسه با سایر رشته‌ها مانند فلسفه، اقتصاد، حقوق، علوم سیاسی، روان‌شناسی، تاریخ و علوم تربیتی نسبت به محیط زیست، تقریباً بی‌تفاوت مانده بود. با وجود آنکه، جامعه‌شناسی آکادمیک به موضوع‌های اکولوژیکی، بیست سال قبل از سایر رشته‌ها توجه نشان داد، اما تا آشکار شدن مسئله‌ای مهّم در جوامع بشری توجه خود را به محیط زیست معطوف نکرد. در فاصله سال‌های 1975 تا 1980 دو خط تحقیقی وابسته به محیط در جامعه‌شناسی وجود داشت. یکی از آنها، تحقیق تجربی در زمینه جهت‌یابی آموزشی ماتریالیسم به فراماتریالیسم و دیگری تحقیق جنبش‌های اجتماعی بود، علی‌رغم این واقعیت که محیط زیست‌گرایی با تحریک فرهنگی سروکار دارد. تاریخ‌دانان و کارشناسان آموزش و پرورش، زودتر از جامعه‌شناسان تشخیص دادند که جریان‌هایی در حال ظهور است. در اوایل دهه 1980 علم روان‌شناسی با پرداختن به موضوع آگاهی محیط زیستی و دیدگاه‌های شخصی به جریان‌های محیط زیستی، وارد عرصه شد. قسمتی از مشکل این بود که مسائل محیط زیستی به عنوان یک موضوع حقیقی و اصلی جامعه‌شناسی در نظر گرفته نشده بود. جامعه‌شناسی موقعیتی دور از طبیعت، برای خود در نظر داشت. با آنکه نظریه‌هایی مانند ساخت‌گرایی، نئومارکسیست ، تئوری انتقادی وجود داشت تا در تحقیق‌های محیط زیستی، جامعه‌شناسان را یاری دهد و گرایش‌های متفاوت در مورد انسان و طبیعت را با هم مقایسه کند، اما استفاده از آنها با فاصله زمانی زیادی اتفاق افتاد. این تئوری‌ها می‌توانست نقطه آغاز تحقیق در مورد آگاهی‌های محیط زیستی، شکل‌گیری فکر اکولوژیکی، پارادایم‌های فرهنگی طبیعت و نقش انسان‌ها و جامعه در درون طبیعت باشد.


گسترش سلسله مراتب اجتماعی در حین توسعه سرمایه‌داری و حضور دولت با داشتن ابزار کنترل و سلطه بر انسان و طبیعت موجب شد تا گرایش‌های طبیعت‌گرایانه کنار گذاشته شوند. در واکنش به این گرایش، سازمان‌های درگیر جنبش‌های محیطی با اهداف مشترک و منافع متفاوت از هم شکل گرفتند. این هواداران شامل کلوپ‌های حفاظت از محیط زیست، اتحادیه‌های کارگری، فعالان سیاسی، دانشمندان، کشاورزان، گروه‌های مخالف نیروهای هسته‌ای، سازمان‌های مذهبی، گیاه‌خواران و تشکل‌های دیگری بود که بعدها، اهداف و فعالیت و نحوه توسعه آنها مورد توجه جامعه‌شناسان قرار گرفت. فعالیت برخی از این تشکل‌ها موجب شد تا به تدریج، قوانینی در سطح ملی و بین‌المللی برای حفظ محیط زیست شکل گیرند. تحقیقات جامعه‌شناسی برای تشخیص اهمیت مشکلات محیط زیستی و فشارهای محیطی و تاریخچه توسعه سازمانی در درون انجمن‌های جامعه‌شناسی، راه را برای ظهور تدریجی جامعه‌شناسی محیط زیست هموار کرد. جامعه‌شناسی محیط زیست در 1996 به صورت یک درس دانشگاهی ارائه شد. تا قبل از آن، شامل عنوان‌های: جامعه‌شناسی بوم‌شناسانه (Ecological Sociology )، تحقیق محیط زیستی در علوم اجتماعی (Socio-Science Environmental Research)، جامعه‌شناسی و بوم‌شناسی (Sociology and Ecology) بود و پس از آن به عنوان یک رشته دانشگاهی (از جمله در کشور آلمان) مطرح شد.


مهّم‌ترین توسعه این رشته، انتقال جامعه‌شناسی محیط به جامعه‌شناسی محیط زیستی است. اولی به مطالعه جریان‌های محیط زیستی از درون جامعه‌شناسی کهن می‌پردازد اما دومی شامل روابط اجتماعی است. کارهای رالی دان لپ ((Riley Dunlap ، ویلیام کاتن ((William cotton و آلن اسچنبرگ ((Allen Schanberg در این رشته، بسیار مؤثر بودند. کارهای اخیر کاتن و دان لپ بر جامعه‌شناسی کلاسیک تأکید کرده است. این رشته بر این موضوع تأکید می‌کند که نهادهای اجتماعی و عملکردهای فرهنگی چگونه بر رفتار مستقل از ویژگی‌های شخصی تأکید دارد. جامعه‌شناسان، عوامل اجتماعی، تصمیم‌های سیاسی، و تولید اقتصادی و کنترل محیط زیستی را بررسی می‌کنند. اینکه چه کسانی مشکلات محیط زیستی را به وجود آوردند و یا حفظ ارزش‌های متضاد با طبیعت، چه نتایجی به دنبال دارد، چگونگی تفاوت مشکلات محیط زیستی بین شهر و روستا، چه گروهی بیش‌تر از مشکلات محیط زیستی رنج می‌برند و نقش دولت و جنبش‌های محیط زیستی در حفظ طبیعت، مسائلی است که در جامعه‌شناسی محیط زیست، مطرح می‌شود. هرچند جامعه‌شناسان، سال‌ها از طبیعت دور بودند و نظریه‌های آنها بیش‌تر براساس انسان محوری ارائه شده است، ولی چندین جامعه‌شناس در نظریه‌های خود به محیط زیست و ارتباط آن با انسان و جامعه پرداخته‌اند.


منابع:
بری، جان (1380)، محیط زیست و نظریه اجتماعی، حسن پویان و نیره توکلی، چاپ اول، زیبا
تولایی، نوین (1386)، جامعه‌شناسی محیط زیست، دانشگاه شهید بهشتی

-Catton, William R., Dunlap, Riley E. 1997 Environmental Sociology. Annual Review of sociology
- Thompson, S. C, Barton, M.A. 1994. Ecocentric and anthropocentric attitudes. Journal of Environmental Psychology
- Socolow, Robert, Andrews, Clinton, Berkhout, Frans, Thomas, Valerie,1994. Industrial Ecology and Global Change. Cambridge/Mass: University Press