با افزایش تعداد انسانها، میزان آلودگی تحمیل شده بر
زمین، آب، فضا و هوا افزایش مییابد. علاوه بر این، مصرف منابع زمینی نیز
افزایش مییابد و نرخ رشد آن نیز بیشتر میشود. با توجه به این واقعیت که
جمعیت جهان رو به افزایش است، باید گفت که حجم جمعیت، رابطهی مستقیمی با
میزان مصرف منابع زمینی دارد.
کشور ما نیز در نیم قرن اخیر، از مصیبت ازدیاد جمعیت مصون نمانده است.
از اواخر دهه 40 سیاستهای کنترل جمعیت آغاز شد اما متأسفانه با شروع جنگ
تحمیلی، سرعت این مبارزه کاستی گرفت و جمعیت رو به ازدیاد نهاد و از مرز 70
میلیون نفر عبور کرد و اکنون نیز نسل جوان شروع به زاد و ولــد نموده و
این انفجار جمعیت کشور را در معرض تهدید قرار داده است و متأسفانه در چنین
شرایط بحرانی، ملت ایران و جامعه دانشگاهی و دلسوزان اجتماعی در مقابل این
مسئله، سکوت اختیار کردهاند.
این جمعیت روزافزون، عامل عقبماندگی کشور هم هست. و در چنین وضعیتی، اکثر
افرادی که به دنیا میآیند، میباید در عالمی آشفته زندگی کنند که هر
گوشهاش دچار بلایا و معضلات است.
رابطه جمعیت و محیط زیست
مقدمه:
عموماً چنین اندیشیده میشود که برای تغذیهی این همه انسان، باید میزان
تولید محصولات غذایی را افزایش داد. این مقاله با ارایه شواهد فراوان، نشان
میدهد که افزایش جمعیت، همراه با تولید غذای زیادی است و هزینهی این
غذای بیشتر، در حقیقت از میان رفتن گونههای جانوری دیگر است و علاوه بر
آن، معضلات بیشمار دیگری را برای بشریت به همراه داشته است که از این
میان، میتوان به فقر، گرسنگی، سوءتغذیه، عدم بهداشت کافی، کمبود منابع آب،
غذا، خاک و هوای سالم و … اشاره کرد.از میان همهی معضلات زیست محیطی
موجود، رشد سریع جمعیت به عنوان مضرترین آن شناخته شده است. در حقیقت، سرعت
بخشیدن به رشد جمعیت، به منزلهی تشدید همه معضلات زیست محیطی است. «براون
و نیلسون» با تحقیقی که در سال ۲۰۰۰ انجام دادهاند، بر چنین یافتهای
تأکید کردهاند. با افزایش تعداد انسانها، میزان آلودگی تحمیل شده بر
زمین، آب، فضا و هوا افزایش مییابد. علاوه بر این، مصرف منابع زمینی نیز
افزایش مییابد و نرخ رشد آن نیز بیشتر میشود. با توجه به این واقعیت که
جمعیت جهان رو به افزایش است، باید گفت که حجم جمعیت، رابطهی مستقیمی با
میزان مصرف منابع زمینی دارد.
بقیه در ادامه مطلب...
سازمان سلامت جهانی (WHO) در سال ۱۹۹۶ گزارش داد که ۳ میلیارد نفر در جهان
دچار سوءتغذیه هستند. به عبارت دیگر، در بسیاری از نقاط جهان، تعداد افراد
بیشتر از توانایی تولید غذا و … در آن منطقه است. با توجه به آثار فراوان
افزایش جمعیت بر کرهی زمین، رشد جمعیت به عنوان اصلیترین عامل تخریبی
محیط زیست و موجودات زنده محسوب میشود.در حال حاضر، همه بر این اعتقادند
که برای حمایت از جمعیت فعلی جهان، باید تولید مواد غذایی را افزایش داد.
به عنوان مثال «یونگ» (۱۹۹۹) میگوید که مطابق پیشبینیهای پروژههای
جمعیتی سازمان ملل، جمعیت کشورهای در حال توسعه، در سال ۲۰۲۵ بالغ بر ۸
میلیارد میشود و این آمار در سال ۲۰۵۰ از مرز ۹۰ میلیارد خواهد گذشت، او
سپس چنین نتیجهگیری میکند که «برای تغذیهی این جمعیت رو به افزایش، باید
برنامههای کشاورزی رو به توسعهای را در نظر گرفت».برخی معتقدند که مصرف
کودهای شیمیایی، کاملاً تحت نظارت وزارت کشاورزی و اقتصادی قرار دارد و
برخی نیز اعتقاد دارند که تکنولوژی و علم، همهی مشکلات آینده در رابطه با
غذا را حل خواهند کرد. به عنوان مثال شرکت ADM چنین تبلیغ میکند که آنها
در پی افزایش تولید مواد غذایی برای تغذیهی جمعیت رو به افزایش بشر هستند.
محصولات غذایی در ایالات متحده و بسیاری دیگر از کشورها، ظرف سه دههی
۱۹۸۰ ـ ۱۹۵۰ به شدت افزایش یافت.
تولید دانههای گندم و ذرت نسبت به سال ۱۹۴۰، اکنون سه برابر شده است، اما
چنان که «فارب» (۱۹۷۸) بیان داشته است: «تشدید تولید مواد غذایی برای
تغذیهی جمعیت بیشتر، خود عامل افزایش جمعیت نیز بوده است». به عبارت دیگر،
از آنجا که همواره با افزایش جمعیت، غذای بیشتری نیز تولید شده است، همین
امر موجب افزایش بیشتر جمعیت گردیده است.«پی واگنر» (آوریل ۱۹۹۸) در تحلیل
این مطلب، چنین بیان میدارد: «از آنجا که جمعیت کشورهای مرفه ثبات یافته و
حتی رو به کاهش است و جمعیت کشورهای فقیر به شدت در حال افزایش است، به
نظر میرسد که تولید غذا ارتباط با میزان جمعیت ندارد». اما تحقیقات
«آبرنسی» (۱۹۹۵) با این حرف مخالف است. اطلاعات فزایندهی ما در مورد
ایالات متحده نیز با نظر واگنر مخالف است.
جمعیت ایالات متحده از سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۳۵ دو برابر شده است و اکنون به ۲۷۰
میلیون رسیده است. به نظر میرسد که تا ۷۵ سال دیگر، این جمعیت به دو برابر
افزایش یابد و معادل ۵۴۰ میلیون گردد. این آمارها شامل میزان مهاجرتها
نیز هست و در حقیقت چنان که «بوویر و گرنت» (۱۹۹۴) بیان داشتهاند، مهاجران
و فرزندان آنان حدود ۹۰ درصد از افزایش جمعیت آیندهی آمریکا از ۱۹۹۳ تا
۲۰۵۰را به خود اختصاص خواهند داد. در حقیقت، آنچه در آمریکا افزایش
مییابد، جمعیت غیربومیانی است که به همراه فرزندان خود بر میزان جمعیت این
کشور میافزایند. با چنین نگاهی است که محققان معتقدند، سؤال از این که
رشد جمعیت در کجا صورت میگیرد، در حقیقت ما را از این سؤال اصلی که چرا
رشد جمعیت رخ میدهد، غافل میسازد.مشکل دیگری که تصویر ما را از رشد جمعیت
مخدوش میسازد، این است که رشد جمعیت به نظر آرام میرسد، ولی پیوسته صورت
میگیرد. اضافه شدن یک میلیون نفر در هر چهار روز به جمعیت جهان و اضافه
شدن ۳ میلیون نفر سالانه به جمعیت ایالات متحده، چندان قابل توجه و چشمگیر
به نظر نمیرسد. اما با گذشت سالها، ناگهان جمعیت جهان ۲ برابر میگردد و
جمعیت ایالات متحده نیز همین طور.
مطالعات فراوانی که بر روی جمعیت و تولید مثل حیوانات صورت گرفته، نشان
میدهد که همهی حیوانات به میزانی که منابع زیست محیطی محل زندگی آنها
اجازه میدهد، جمعیت خویش را افزایش میدهند.بررسیهای مرتبط با جوامع
گوناگون بشری نیز رابطهی میان وجود غذا و تعداد انسانها و وفور غذا و
تکثیر نسل آدمی را به خوبی نشان میدهد. علیرغم فرهنگهای مختلف حاکم بر
جوامع بشری، این اصل همواره ثابت بوده است که در جوامعی که دسترسی به غذا
کمتر است، تولید مثل انسانها و تعداد آنها نیز محدود است، اما با توسعهی
کشاورزی و دستکاری منابع طبیعی و عادی هر منطقه، به نظر میرسد که تکثیر
نسل آدمی به طور کلی از کنترل منابع طبیعی آن منطقه خارج شده است.
در حال حاضر، میزان منابع غذایی در دسترس بشر در جهان، هنوز رو به افزایش
است، اما نرخ رشد این منابع رو به کاهش نهاده است. در حال حاضر ۱۳۰ میلیون
تن از دانههای غذایی در ایالات متحده غذای دامهای اهلی میشود. این میزان
میتواند ۴۰۰ میلیون انسان را تغذیه کند و اگر وابستگی مواد غذایی به
حیوانات اهلی را کاهش دهیم، میتوان مواد غذایی بسیار بیشتری نیز برای بشر
فراهم نمود. البته در این صورت، باید منتظر افزایش بیشتر جمعیت بشر بود که
در نهایت، این روند رو به افزایش بیرویهی جمعیت انسانها و از میان رفتن
تنوع جانوری کره زمین منجر خواهد شد و البته این روند به افزایش گرسنگی و
سوءتغذیه در جامعه بشری نیز دامن خواهد زد. از آنجا که میدانیم افزایش
جمعیت بشر رابطهی مستقیمی با کاهش زمین کشاورزی، آب، انرژی و منابع
بیولوژیکی دارد، میتوان عواقب این افزایش را به خوبی در نظر آورد.اکنون
انسانها حدود ۵۰ درصد از تنوع بیولوژیکی زمین را در راستای اهداف خود،
برای خود به مصرف میرسانند (پیمنتل، ۱۹۹۴) که این امر با توجه به وابسته
بودن گونههای مختلف جانوری به یکدیگر و نیاز آنها به هم، میتواند در
نهایت به کاهش تنوع جانوری در جهان بیانجامد.
افزایش جمعیت و بیماری:
بسیاری از عواملی که بر میزان جمعیت انسانها اثر میگذارد، عواملی هستند
که به تراکم جمعیت بستگی دارند. (گوتلی، ۱۹۹۸) با افزایش تراکم انسانها در
یک سطح خاص، میزان منابع اختصاص یافته به هر فرد کاهش مییابد و از یک سطح
خاص تراکمی به بعد، نرخ سلامتی کاهش یافته و نرخ مرگ و میر افزایش
مییابد. در اولین نگاه، رابطهی معنیداری میان نرخ سلامتی و تراکم جمعیت
دیده نمیشود، اما با توجه بیشتر، معلوم میشود که هم کیفیت و هم کمیت
منابع طبیعی در دسترس یک فرد (به عنوان مثال آب و غذا و…) نقشی اساسی در
سلامتی آدمی دارند. افزایش بیماریها و فراگیری آنها در ارتباط با کاهش
کیفیت آب، هوا، خاک و منابع دیگر طبیعی است و در مجموع، استانداردهای زندگی
را کاهش میدهد. تفاوتهایی اساسی میان علل مرگ و میر در مناطق
توسعهیافته و در حال توسعه وجود دارد.
در مناطق در حال توسعه، ۴۰ درصد از مرگ و میرها مربوط به بیماریهای
واگیردار، بیماریهای مادرزادی و یا مرگ و میر پیش از تولد است، حال آنکه ۵
درصد از کل مرگ و میرها در مناطق توسعه یافته، به این بیماریها مربوط
میشود. (WHO، ۱۹۹۶) هر چند علل متعددی در این زمینه دخیل هستند، اما سرعت
بالای رشد جمعیت که منجر به غذای ناکافی، آب آلوده و خاک آلوده گردیده است،
عامل اصلی انتقال بیماری و ایجاد مشکلات در سلامتی افراد است. (پیمنتل،
۱۹۹۸).به طور کلی با افزایش جمعیت، خطرات بیشتری سلامتی فرد را تهدید
میکند. این افزایش خطر خصوصاً در جاهایی که بهداشت کافی وجود ندارد، سرعت
بیشتری مییابد. براساس آمار سازمان بهداشت جهانی، از سالهای ۱۹۹۲ ـ ۱۹۸۲
میزان مرگ و میر بر اثر بیماریهای واگیردار بیش از ۶۰ درصد افزایش یافته
است.
مناطق زیست محیطی بسیار پرجمعیت خصوصاً مناطقی که از نظر بهداشتی در وضع
خوبی قرار ندارند، از مهمترین نگرانیهای موجود در زمینهی بیماریهای
واگیردار هستند. (هولدن، ۱۹۹۵) به عنوان مثال، نوعی تب که به تب دانگ مشهور
است و از طریق پشه و آب قابل انتقال است، در شهرهای پرجمعیت بسیار سریع
همهگیر میشود. در حال حاضر سالانه ۳۰ الی ۹۰ میلیون نفر مبتلای به این
بیماری وجود دارد، که این آمار به طرز وحشتناکی از سال ۱۹۸۰ به این سو
افزایش داشته است. در حدود ۶۵ درصد از ابتلای به بیماریهای واگیردار در
سطح جهانی، از طریق فرد به فرد صورت میگیرد (WHO، ۱۹۹۶). علاوه بر این که
۳۵ درصد از کل مرگ و میرها در جهان بر اثر بیماریهای واگیردار است، حدود
۴۰ درصد دیگر از مرگ و میرها نیز در اثر عوامل مختلف زیست محیطی خصوصاً
آلایندههای شیمیایی و ارگانیک صورت میگیرد.۸۰ درصد از کل بیماریهای
واگیردار در سطح جهان، ابتدا از آب آلوده آغاز میشوند و این آمار در
کشورهای در حال توسعه حدود ۹۰ درصد است. سالانه ۲ میلیارد مورد اسهال در
اثر کمبود بهداشت در جهان روی میدهد که از این میان، ۴ میلیون مورد آن
(بیشتر در میان کودکان و نوزدان) منجر به مرگ میگردد. (WHO، ۱۹۹۲).در
کشورهای در حال توسعه، حدود ۹۵ درصد از فاضلاب شهری به آبهای سطحی زمین
وارد میشود. به عنوان مثال، در هند از میان ۳۱۱۹ شهر فقط ۲۰۹ شهر از برخی
امکانات تصفیهی فاضلاب و جلوگیری از ورود آن به آبهای سطحی برخوردار
هستند و از این میان، تنها ۸ شهر چنین تسهیلاتی را به طور کامل داشتهاند.
این آب در ادامهی مسیر خود، برای نوشیدن، استحمام و شستوشو مورد استفاده
قرار میگیرد. در ایالات متحده نیز ۵۰ درصد از آب دریاچهها به واسطهی
آلایندههای حاوی نیتراتها، فسفاتها و دیگر مواد شیمیایی، آلوده گردیده
است. (گلیک، ۱۹۹۳).
شیوع و افزایش مرگ و میر در اثر بیماریهای واگیرداری چون مالاریا (که ۵۰۰
میلیون نفر در سال به آن مبتلا میشوند و ۷/۲ میلیون نفر سالانه در اثر آن
میمیرند)، از دیگر معضلات آلوده شدن آبهاست. علاوه بر این، آلودگی هوا
سالانه زندگی صدها میلیون انسان را تحت تأثیر قرار میدهد (UNEP / WHO،
۱۹۹۳) و افزایش این آلودگیها، در اثر افزایش جمعیت بشر است که منجر به
استفادهی بیشتر از مواد شیمیایی، مصرف بیشتر سوختهای فسیلی، اتومبیلهای
بیشتر و … شده است.به همهی این معضلات، باید معضل گرسنگی و سوءتغذیه را
نیز اضافه کرد. یکی از اساسیترین و جدیترین بیماریهای انسانی مربوط به
کمبود منابع طبیعی، معضل سوءتغذیه است. سوءتغذیه مرتبط با کمبود کالری،
پروتئین و ویتامین (خصوصاً ویتامین A)، آهن، ید و … است. امروزه بیش از ۳
میلیارد نفر (نیمی از جمعیت جهان) از سوءتغذیه رنج میبرند (WHO، ۱۹۹۶) که
این میزان سوءتغذیه در طول تاریخ بیسابقه است. به عبارت بهتر با افزایش
جمعیت جهان، تعداد و درصد افراد دچار سوءتغذیه افزایش یافته است.
بنابراین میتوان بیان داشت که تعداد و افزایش افراد دچار سوءتغذیه، محصول و
معلول حجم جمعیت است.فقر، کمبود بهداشت، سوءتغذیه، بیماریهای واگیردار و
شیوع آنها، گرسنگی و … همه و همه آثار و پیآمد افزایش بیرویهی جمعیت بشر
و افزایش بیش از حد تراکم انسانی در بخشهایی از محیط زیست است.
مسئله جمعیت:
مسئلهی جمعیت و افزایشِ روز افزون آن، از بزرگترین و عظیمترین مشکلاتی
است که سالهاست گریبانگیرِ بشر شده تا جایی که شاید بتوان گفت هیچ معضلی به
قدر افزایش جمعیت برای انسان ایجادِ مشکل نکرده است.
از دورانِ افلاطون به مسئلهی جمعیت و محدود بودنِ آنها در شهرهای نمونه و
سلامتِ آنان توجه میشد و تدریجاً با پیشرفت زمان، دانشمندانِ زیادی در
موردِ ازیادِ جمعیت و مُخاطرات آن، بحث کردهاند.
اولین دانشمندی که در این باره، به طورِ جدی با مطالعهی دقیقِ خود،
اهمیتِ ازدیادِ جمعیت را به دنیا عرضه کرد مالتوس بود که در انگلستان در
سال 1766 میلادی متولد شد، او در سال 1798 میلادی کتابی درباره جمعیت و
رُشد و ازدیادِ آن در آینده مُنتشر کرد که باعثِ شُهرت او شد. بحثِ مالتوس
درباره عدم تعادل بین جمعیت و وسایل معیشت بود، اندیشه مالتوس بر این اصل
بود که عدمِ تناسب کامل میانِ رُشد جمعیت از یک سو و مواد غذایی از سوی
دیگر وجود دارد، جمعیت براساسِ تصاعد «هندسی» افزایش مییابد در حالی که
افزایش مواد غذایی تابعِ «تصاعد حسابی» است، که نتیجه رُشد هندسیِ ـ جمعیت،
دو برابر شدنِ آن در 25 سال است.
مالتوس نظریاتِ جنجال برانگیزی ابراز کرد و میگفت در دنیایی که مملو از
نفوسِ زیادی است افرادی که متولد میشوند اگر غذای آنها را خانواده تأمین
نکند و منشأ کار شخصی نباشد، حقِ مطالبه کوچکترین سهمی از مواد غذایی را
ندارند، در حقیقت او موجودی زیادی است و در ضیافتِ طبیعت، قاشق و چنگالی
برای او گذاشته نشده است.
پس از مالتوس، دانشمندان، بیشتر در این راه کار کردند و معضلاتِ افزایشِ
جمعیت روشن شد و در قسمتی از جهان، جمعیت تنظیم شده و در کشورهای دیگر نیز
این مشکل عظیم به تدریج حل خواهد شد.
ادواری که جمعیتِ بشری طی کرده به صورت زیر بوده است:
1ـ جمعیتِ زمین در دورانِ ماقبلِ کشاورزی
بشر در چند صد هزار سال تا حدود 2 میلیون سال قبل در روی زمین ظاهر شده و
با شکار و صید و خوشهچینی زندگی کرده است. در آن زمان جمعیتِ زمین یک نفر
در هر 100 کیلومتر مربع بوده ولی در مناطقِ نزدیکِ دریا، ممکن بود یک نفر
در یک کیلومتر مربع باشد.
2ـ جمعیت زمین در دورانِ کشاورزی
- در حدود ده هزار سال پیش، در اولین انقلابِ بزرگِ اقتصادی ـ اجتماعیِ
تاریخ، انسان با اهلیکردن حیوانات و کشت گیاهان در آسیای جنوب غربی (خاور
نزدیک) به بهبود زندگی خود میپردازد.
- در این دوران جمعیت جهان را در حدود 5 میلیون یا کمی بیشتر تخمین میزنند.
- در پی این انقلاب، توان غذایی زمین بهبود یافته و جمعیت کره زمین به بیش از ده نفر در هر کیلومتر مربع رسید.
- با پیشرفتهای تدریجی، دومین انقلابِ بزرگِ شهرنشینی (در حدود هزاره ششم قبل از میلاد) شروع شد (در منطقه بین النهرین).
- در این دوران، تحولات تکنولوژیک، مثل کشف آهن و غیره پدید آمد و تمدنهای
ایران و هندوستان و چین و نواحی مدیترانه به اوجِ شکوفایی رسید:
- در سالهای حدود میلاد مسیح (2 هزار سال قبل) جمعیت زمین را 300 میلیون نفر تخمین میزنند.
- جمعیت دنیا در سال 1650 میلادی در حدود 545 میلیون نفر برآورد شد (یعنی در طول دوران کشاورزی، جمعیت جهان بیش از صد برابر میشود).
جمعیت زمین در عصر جدید
از اواخر قرن 15 و اوایل قرن 16 در اروپا رنسانس شروع شد و توجه انسان به
علم و دانش و بهبود بهداشت، باعث ازدیاد جمعیت شد. از اواخر قرن 18 و اوایل
قرن 19 انقلاب صنعتی در انگلستان شروع شد، سپس شامل اروپا و آمریکای شمالی
شد، که باعث دگرگونیهای عمیقی در زندگیِ اجتماعی بشر شد.
با کنترل قحطیها و بهبود وسایلِ ارتباطی و انقلاب پزشکی و کنترلِ جنگها، جمعیت با شتابی بیسابقه، رو به افزایش نهاد.
جمعیت زمین از سال 1650 تا قرن 19 به یک میلیارد نفر رسید و از سال 1850 تا
1925 یعنی حدود 75 سال، باز جمعیتِ دنیا دو برابر شد که به دو میلیارد
رسید.
سپس از سال 1925 تا 1975 به دو برابر یعنی به چهار میلیارد رسید، و این جمعیت، دهه اولِ قرن فعلی از مرز 5/6 میلیارد گذشت.